خواهر شوهر من 12سال ازدواج کرده با خانواده همسرش داخل یک ساختمان زندگی میکنن
امسال بعد 10سال با دعوا ارث تقسیم کردن
سهم خواهر شوهر اینا زمین شد ارزش زیاذی داره ولی دیگه باید از اون خونه میرفتن چون سهم خواهر مجرده شده بود .
هزار بار تیکه بارون کردن فلان روز وقت داری باید بری وا الا وسیله پرت میکنن کوچه اینا چند باری شنیدیم این حرفا رو ولی زیاد مطمئن نیستم
الان بیاید جریان اصلی تعریف کنم خب خواهر شوهرم اینا خونه گرفتن پول رهن دادن خونه کولر نداشت خریدن واسش
چون وضع مالی خوب نبود خوب یه خونه کوچیک گرفتن گفتن فعلا امسال بگذره سال بعد سهم ارث میفروشیم خونه میخریم
منم یک هفته رفتم کمک خواهر شوهرم دلم سوخت دو تا بچه داره اساس کشی کنه ، هفته تا وسیله ها جمع شد اوردیم اینجا چیده شد
چند بار شام اینا درست کردم گفتن بیاید فعلا شرایط اشپزی نداری ، چقدر اساس حشی کردیم داخل ساختمان یک نفر از خانوده همسرش نیامدن کمک یا بگن نرید ترو خدا بمونید .
همین که فرش ها پهن کردیم گفتیم دیگه تموم شد
خانواده شوهرش امدن گریه زاری چرا رفتین خب امسال می موندین بدون کرایه تا زمین میفروشین خونه میخرید
الان جمع کنید برگرید تا خونه میخرید بدون کرایه اونجا بمونید ، اینجا که گرفتید بدید اجاره یا پس بدید
خواهر شوهر احمق منم با همسرش تمع گرفتش که کرایه ازشون نمیگیرن از طرفی گفت وایی بخدا نمیتونیم سخته
خسته شدیم یک هفته نمیتونم باز جمع کنم بیام
گفت خب عروستون هست 😐
ما هستیم کمک میکنم بعد رو کرد به من گفت
دخترم تا الان زحمت کشیذی چند روز دیگه کمک حال خواهر شوهرت باش برگرده خدا خیرت بده
وایی بچه من نمیخام باز برم کمک مگه بچه بازی
چه جوری نارحتی پیش نیاد جواب کنم
گیرم دوباره برگشت این جا که هستن اجاره نرفت دوباره
اخلاق گند گذشته تکرار کردن گفت دوباره اساس کشی میکنم
لابد باز من کوزت باید برم ؟؟