با مادر شوهرم تو یه خونه زندگی میکنیم همه چیزمون مشترکه
شوهرم گفت خونه بخریم میریم خونه خودمون دو ساله خریدیم ولی هنوز نرفتیم توش انقدر خسیسه فقط میگه جمع کنیم جرعت نمیکنم یک لباس برا خودم بگیرم
وسیله هام هر کدوم یه گوشه داره خاک میخوره
حسرت یک زندگی ساده برای اول زندگیم موند تو دلم
حالا ی روز وسیله برقی هامو میاره میندازه دم دست امروز هم میگه جارو برقی مامانم خراب شده برا خودمون بیاریم گفتم نمیخواد دوتا خراب کردین میخواید اینم خراب کنید داد و هوار کرد سرم ندید بدید به تو ربطی ندارهو....
دارم دق میکنم دلمو تو این زندگی به چی خوش کنم به اخلاق گندش یا به این زندگی نکبت که برام ساخته کارم شده گریه چکار کنم آخه😭😭😭😭😭