چه میدونم داشتیم حرف میزدیم منم گفتم گاهی میزنع سرم با چاقو خونت وبریزم اونم خندید گفت جسدمو کجا میندازی من کاملا جدی برگشتم حتی قسم خوردم میخورمت ازت نمیزارم خاک رنگش پرید ورفت بیرون هرچی گفتم شوخی بود میگه صورتت جدی بوده حال روانیم خوبه چرا این حرف وزدم تو کامنتا شعور داشته باشین چجور از دلش درارم راستش ترسید