بچه ها من تازه یه تاپیک دیگه زدم یادم افتاد این جريان و تعریف نکردم واستون
با یه پسری ۵ سال در ارتباط بودیم قصدمونم ازدواح
بعد ۵ سال که شرایطش خوب بود گفتم دیگه بیا جلو
اونم گف یکم دیگه بهم وقت بده تا ماشینم بگیرم دیگه اومدم جلو شرمنده نباشم جلو خانوادت
منم گفتم اول بیا جلو بعد ماشین میگیری
بخاطر اینکه خانواده بهم فشار میوردن با این خاستگار که اومده ازدواح کن شرایطم بد بود توی خونه
خلاصه دیدم نمیاد و هی میگه وقت بده
قهر کردم دیدم گف باشه ب مامانم میگم دیگ بیاد خونتون
ولی زیاد دلش نبود دیدم فرداش گف مامانم گفته برید اول پیش مشاور و شماره یه مشاوری رو داد
منم عصبی شدم باهاش دعوا کردم و بهم زدم
۳ ماه هرچی منت کشی کرد جواب ندادم از نظر خودم دیگه تموم بود همه چی
ولی بعد از ۳ ماه که یکی دو نفر اومدن سمتم و دیدم نمیتونم اعتماد کنم و هرکی یه مشگلی داره گفتم برگردم ب همینکه دوسشم دارم حداقل ازینا قابل اعتماد تر و بهتره خلاصه یه نشونه بهش دادم که تلاش کنه باز آشتی کنیم
زنداییش دیدم فرداش بهم زنگ زد برای اولین بار
چون با زنداییش خیلی راحت تره تا مامانش
دیدم کلی گف آره فلانی خیلی دوست داره ما هممون اینو میدونیم این مدت که نبودی خیلی داغون بوده همه میگفتن چشه و هرکاری میکنه هر تلاشی میکنه واسه آسایش توعه و خلاصه خیلی گف دوست داره این مدت که نبودی یه آدم دیگه بوده بردیمش پیش روانپزشک خیلی حالش بد بوده همش تو اتاق بوده مث افسرده ها
خلاصه کلی گف منم دلم نرم شد گفتم تنها مشکلم این بوده که حس کردم برا سرگرمی باهامه نه ازدواج
اگه برا ازدواح منو نمیخاد منم بفکر زندگی خودم باشه با یکی از خاستگارام ازدواح میکنم نمیخام معطلش باشم و ازین حرفا
گفتم مث خاهر بزرگترم هستی (حدود ۴۰ سالشه ۲ تا بچه داره ۱۲ و ۸ ساله) اگه میدونی واسه ازدواج با من نیس بهم بگو لبشتر ازین اذیت تشم برم دنبال زندگیم
که دیدم گف نه تو همه زندگیشی خیلی دوست داره همش پیش ما ازت تعریف میکنه یه پیغمبر ساخته از تو پیش ما تورو میپرسته انگار و خلاصه گف مادرشم که مخالفه راضیش میکنه تو نگران نباش منم پشتتونم تا بهم برسید تا ازدواج کنید باهم خلاصه منم دیگه باهاش آشتی کردم و قرار شد آبان بیاد جلو
حالا میگم با این اتفاقا من الان واقعا بهش اعتماد کنم که دوستم داره و میتونیم ازدواج کنیم؟همش میگم نکنه نشه نکنه جور نشه همش اعصابم خراب میشه بهش گیر میدم الکی
همش تقصیر مامانمه انقد رو مخم میره دیوونم میکنه
بچه هاواسم دعا کنید زودتر بتونم ازدواج کنم و برم ازین خونه