اینو توی تاکسی شنیدم البته مادرم با سانسور تعریف کرده بود
یه روز یه دختر میره کوه و گم میشه تا چند سال فکر مکینن مرده یه روز که گوسفند های روستا از چرا برمیگرده گردنبند دختر گردن گوسفند بوده دیگه خانواده میرن از چوپان میپرسن که مسیر که رفتی رو بگو میرن توی یه غار دختر رو پیدا میکنن و میگه خرس منو برده چندتا بچه نصف آدم نصف خرس هم داشتن دیگه دختر رو برمیگردن به شب نمیرسه خرس حمله میکنه و دختر رو میبره