کلی بیشتر اذیتم کردن خانواده شوهرم هی میگم ولش کن اهمیت نده ولی همچنان فرق گذاشتنا رو ادامه میدن،از مراسم و خریدایی که برای اون گرفتن و برای من رسم نداشتن گرفته تا توجه و محبت زیادی به اون،اون یساله اومده من ۷سال،سن من خیلی ازش کمتر بود موقع ازدواج ولی همش ازم ایراد میگرفتن و چندبار با چشم گریون از خونشون رفتم بیرون موقع نامزدی پدرمم میگفت مهم شوهرته به اینا توجه نکن ولی این هرکاری میکنه تا لنگ ظهر بخوابه یا خرج زیادی و هرچی ک برای من عیب بود برای این عادیه مشکلی نداره در حالی ک وضع مالی خیلی معمولی هم داشتن،یکاری کردن علاوه بر شخصیت مرموز جاریم ک چندبار باهم هم کلام شدیم فقط خواست ازم حرف بکشه و خودش سکوت میکرد ک ذاتشو کامل شناختم ایناهم کاری کردن ازش بدم میاد اونم ک مطمئنم چشم دیدنمو نداره گاهی جواب سلامم با چشم غره میده گاهی ک تو جمع هست با لبخند بگذریم،حالا من هفته ای یبار شام با شوهرم میریم اونجا اونم اکثر وقتا هست و ب هیچ عنوان تعارفی نیست و مدام سر یخچال و ایناس،اونوقت مادرشوهر و پدرشوهرم جای اینکه ب من خجالتی ک مهمونم در حد دو ساعت اونجام تعارف بزنن به اون هی میگن بیا اینجا بشین بیا اینو بخور چرا کم میخوری چرا اونجا نشستی اونم میگه رژیم دارم راحتم،من انقد دلم میشکنه هی میخوام بروی خودم نیارم ولی مدام فکرم درگیر میشه یا وقتی مادرشوهرمو صدا میزنه اون بهش میگن جان فلان جان..ب من بیشتر وقتا میگه ها بله😐
یا وقتی مادرشوهرم تنهاس کاری داره زنگ میزنه باهام خوب حرف میزنه ولی اون یا برادرشوهرم اونجاس باهام سرسنگین حرف میزنه نمیدونم چرا!!!
الانم فهمیدم باردارم ذوق زده بودم حتی قبل سونو بهشون بگم خبرشو ولی انقد پریشب ک رفتم اونجا بازم ازشون تبعیض دیدم حرص خوردم و غصه دلم نمیخواد حالا حالاها بگم،بنظرم لیاقت ندارن تو خوشحالیم شریک بشن و فقط بخاطر این موضوع یکم بهم توجه کنن،شوهرمم گفته تا هروقت دوسنداشتم نگم،شما بودین چیکار میکردین؟شاید خیلی ها بگین چرا احتیاح ب محبت اینا دارم ولی من محتاج محبت نیستم فقط اذیت میشم از این همه تبعیض بی دلیل😔