خیلی خیلی احمق و نادان بودم ، قبول دارم ، ولی به خدا بعدش تبدیل شدم به یه آدم صبور و اروم، بعد از اون هیچ وقت از من بدی ندید، خیلیم دوسش دارم ،
اخه مشکل اینه که به زبون نمیاره که برگرد، فقط عجز و ناله و دلتنگی ، همه عکسامونو هنوز نگه داشته، دهنش درگیرمه ولی انگار میترسه از زندگی متأهلی ، نمی‌دونم ،
عقد کردی؟؟؟؟؟؟
صیغه محرمیت بوده
این شمایی که بهش اجازه دادی ی سال معلق نگهت داره و بلاتکلیفیت بعد از جدایی اون آقا ازت دیگه واقعا تقصیر خودته
عقدی که رسمی بودو ب هم زده اونوقت دلت خوشه که عکساتونو نگه داشته؟
ادعای دوست داشتن دلیل کافی برای ازدواج نیست ب والله
اون نسبت ب شمایی که ادعاشه دلتنگتونه مسئولیت سرش نمیشه
بهتره زودتر برای خودت عزت قائل شی و اجازه ندی بیشتر از این بازیت بده با خودخواهیش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
