حدودن پارسال بود شیفته یکی شده بودم اما بحثمون شد رفت بعد یک ماه شنیدم دعا خوندن رو فلفل سیاه و سوزوندنش سه مرتبه (اگه اشتباه نکنم چون دقیق یادم نمیا) اون فرد محلتش زیاد میشه و شیفتت میشه
خلاصه من انجام دادم سر ساعات مشخصی که قانونش بود
ولی روز اخر رو انجام ندادم یه اردکم تو حیاط داشتیم که فرداش مریض شد دو روز بعدش مرد (نمیدونم مربوط بوپ به این موضوع یا نه)
اون اقا برنگشت دوستم انقدر ناراحتی منو دید پیام به اون داد اونم برگشت و کلی هم دعوا داشتیم الان حدود چندین ماهه از کاتمون میگذره ولی اون ادم به شدت مغرور هربار برگشته میگه نمیدونم چرا انقدر دوست دارم نمیتونم نیام
میگه دوس داشتن من نه مثل عشق هس نه رفاقت مثل خانوادم میمونی
حالا میگم نکنه بخاطر اون دعا فلفله بوده!؟ یا واقعا اقاهه خودش علاقه داره! کلی هم دختر دورشن چون ظاهر و همه چیش خیلی اوکی هس