مادرشوهرم هی میگه هرروز هرشب بیاخونمون

سلام من خیلی کم میرفتم 

شوهرم میومد و گاهی هم میرفتیم بیرون

البته مهربون نبودند شاید بودندبیشتر میرفتم 

ولی دعوتم هم نمیکردن

نه زیاد بری بعد ازت توقع دارن کاراشونم انجام بدی مثل مهمون کم برو

من خودم ازم دور بودن کلا یبار مهمونم کردن رفتم

مجردم عزیزم ولی کم برو بعد وقتیم میری اصلا تحت هسچ شرایطی اونجا نخواب

برا منم میگفت اونقد نرفتم ک الان دو هفته هم نرم تعجب نمیکنه

نروووو منم همینجوری رفتم تهش خیری ندیدم 

تورو خدا حرف گوش بده 

من خواهرم میگفت گوش نمیکردم تو گوش بده نروووو

کلا خوب نیست خیلی کاسه کوزه یکی‌شی

آلان ماد شوهرم با ما خیلی خیلی راحت تره به نسبت جاریم اینا

ولی همین باعث شده ما بی عزت شیم

جایی باهم باسیم احترام بیشتر و امکانات بیشتر رو‌به جاریم اینا میده  

,حرفم بزنی میگه اون بده،  با شما راحتم

راحتی ک م ی ر ی ن ی بهمون

نگاه عزیزم عقد کردید درسته ولی اینکه هر روز بری اونجا باعث میشه حرمتا شکسته بشه ولی اگه نری بیشتر احترامت میکنن

برا اونجا خوابیدن هم نخوابی بهتره چون ممکنه فردا روز یه روزی تو زندگیت بحث بشه بالاخره هر کسی باشه یباد تو زندگی دعوا میکنه ممکنه فردا بهت بگه تو فلانی بودی میومدی خونمون میخوابیدی متوجه میشی میگم چی؟؟

عزیزم درسته اولشه ذوق داره هی میگه برید ولی خواهشا خواهرانه بهت میگم نکن این کارو، یهو ب خودت میای میبینی صمیمیت زیاد باعث ایجاد کدورت و بی حرمتی و در نهایت خراب شدن همه چی میشه

من هم خودم هم دوستم با این کار زندگیمون رو خراب کردیم

خودتو مشغول کن با کاری حرفه ای چیزی که بگی وقت ندارم و ناراحت نشن نمیری