بعد اومد جلو اونا هی گفت تو بابات سیگاریه و ...
اینا منم داد زدم که باشه نگه دار پیاده میشم اصلا نمیام عیادت ...
مامانش گفت نه پیاده نشو بعد رفت تو یه پارک گرما نگه داشت قهر کرد که من نمیام ..
مامانش رفت التماس که بیا نیومد
منم رفتم گفتم عیادت نمیای حداقل منو برسون خونه حالم داره بد میشه یکی به دو کردیم جلو اون همه ادم محکم زد تو گوشم چشام سیاهی رفت