من چیکار میکنم؟ میگم لیاقت من حوابیدن تو انباری نیست! جهیزیه هم که مال من بوده.
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
پاشو برو خونه ات تو اتاقت بمون .میبینی که براش مهم نیست
تو اتاق بمونم که چی بشه . اعصابم خورد میشه توی اون فضا . اقلا اینجا هوای آزاد هست. راحت ترم. غیرت نداره بیاد دنبال زنش . دیشب تا صبح که راحت گرفت خوابید انگار نه انگار زنش بیرون از خونه خوابیده . امروز ساعت ۲ ظهر اومده پشت بام مثلا دنبال من منم محل ندادم بدتر یه بحثی شد داد زدم اونم گفت جهنم و رفت . الآنم اومد و پی کار خودشه. من نمیدونم دیگه باید چه اتفاقی بیفته که من حتما طلاق بگیرم . چرا قانع نمیشم که باید طلاق بگیرم این آدم آدم من نیست .فقط بدبختم کرد .
من چیکار میکنم؟ میگم لیاقت من حوابیدن تو انباری نیست! جهیزیه هم که مال من بوده.
خب بعد چه میکنی میری دفتر خدمات قضایی برای طلاق دادخواست میدی ؟ من نمیدونم اصلا قفل شدم انگار خیلی ناراحتم دیشب بقدری داد زدم و گریه کردم که گلوم خیلی درد گرفته نمیتونم حرف بزنم حتی.
زن ناز داره مردی که خودش دعوا درست کرده باید بیاد معذرت خواهی کنه از دل خانمش در بیاره مردی که غیرت ...
من نمیگم برو آشتی کن نازشو بکش .من بحثم تو پشت بوم خوابیدنته .اونجا خونه شماهم هست اینجوری پروش میکنی انگار نه انگار تو زن زندگیشی برو تو اتاق دیگه بخواب برای خودت صبونه بزار ناهار بزار به اون نده
حیف باشه . یعنی ما ازدواج میکنیم که به این جاها برسیم ؟ به این وضع بیفتیم ؟ یعنی لباس سفید عروس رو تن ما میکنند که به این روز بیفتیم؟ کاش بمیرم و راحت بشم فقط به مرگ فکر میکنم آرزوی بزرگ من اینه سریع تر بمیرم فقط