2777
2789

اول اینکه ببخشید طولانیه

بچه ها من امروز اومدن شمال،خونه پدرم.همسرمم مرخصی نداره و نتونست بیاد.

بعد شرایط تو محل کارش پیچیده شده،دوتا از همکاراش که شیفت محالفشن،یه سری مشکلات مقطعی دارن که بعضی از تایمهای کاریشون رو نمیتونن بیان،همسرم و همکارش جای اونا هم پر میکنن.(منظورم اینه فشار کاریش زیاده)

دیشب اومد خونه تا کنارم باشه و منو صبح برسونه به ترمینال و دوباره با اینکه امروز تعطیله،بره سرکار.

دیشب ازش پرسیدم من ساعت ۹ بلیط دارم،کی از خونه میریم؟گفت ۸ و ده دقیقه..خوابید و من نتونستم بخوابم..صبح کارامو کردم و یک ربع به ۸ بیدار شد،گفت دودقیقه دیگه بخوابم..

خوابید و ساعت ۸ صداش کردم گفتم ساعت ۸ شده..

همینو گفتم،یهو عصبانی،طلبکار...که این چه طرز بیدار کردنه😐

منم گفتم خودت گفتی ۸ و ۱۰ دقیقه بریم از خونه،خو دیر شد..و همچنان غر زد و ادامه داد..

منم گفتم بخواب،دیگه صدات نمیکنم،اصلا ساعت بشه ۱۰ هم کاری بهت ندارم..

یهو پا شد با عصبانیت و بد و بیراه حاضر شد،چمدونمو برداشت،رفت پایین😑

اصن نفهمیدم چش بود،یهو جنی شد..

بعد من پریزارو کشیدم از برق،در و پنجره ها رو چک کردم و اشغالارو برداشتم و...

ینی انقد یهویی بلند شد،فرصت انجام این کارارو بهم نداده بود و خودشم هرگز اینارو انجام نمیده..

رفتم پایین،تا نشستم تو ماشین،شروع کرد داد و بیداد..که تو چرا منو اونجوری بیدار کردی.گفتم مگه چیکار کردم،خودت گفتی اون ساعت باید بریم..گفت من از اول زندگی همیشه موقع بیرون رفتن،نیم ساعت منتظرت موندم،من از سرکار میام خونه،میبینم تو خوابی😐

برگام ریخته بود..

بعد من هی آروم بودم،اون فحش میداد.

بعد میدونه من تو ماشین استرس میگیرم،عمدا خطرناک رانندگی میکرد که منو اذیت کنه🙂

رسیدیم ترمینال و اصلا باهام حرف نزد،نشست کنارم،انفدم سریع اومده بود،یه ربع نشستیم تا ساعت ۹ بشه..

رفت چمدونمو داد به راننده بزاره تو قسمت بار،منم از دستش خیلی ناراحت بودم،باهاش خدافظی نکردم،رفتم تو اتوبوس نشستم😑واقعا دوست نداشتم ببینمش..اونم خیال کرده بود هرچی از دهنش درومده بهم بگه،موقع خدافظی بغلش میکنم و تموم..

همونجا زنگ زد بهم که مث گاو سرتو انداختی رفتی؟حوصله بحث نداشتم،گفتم بله،من گاوم😐

قطع کرد روم..

وسط راه زنگ زد که کجایی و لوکیشن بده و...

وقتی رسیدم زنگ زدم که رسیدم و اونم گفت سلام برسون...

من موندم چند ساعت بعد بهش زنگ زدم که حرف بزنیم و بهش بگم باید خشمش رو کنترل کنه،اینکه تا عصبی میشه بهم توهین میکنه و بعد عذرخواهی میکنه،تبدیل به یه کار فرسایشی شده،داره زندگیمونو خراب میکنه..

زنگ زدم و جوری شمشیرو از رو بسته بود و دور و برش خلوت بود،یه جوری سرم داد و بیداد کرد،خودش سرفه‌ش گرفت..

که. مگه من راننده آژانسم که بدون خدافظی میری!!

کلی بد و بیراه بهم گفت،دوبار روم قطع کرد،هی زنگ زدم که دعوتش کنم اروم باشه،ولی اصلا نمیخواست بشنوه..

پیام نوشتم و حرفامو بهش زدم و جوابمو بازم با فحش داد..دیگه یه درگیری لفظی بینمون شد که کاش من جواب توهیناش رو نمیدادم،البته فحش ندادم،کنایه امیز و مسخره جوابشو دادم و بیشتر حرصش درومد.

بچه ها مقصر کیه واقعا؟

ینی باید باهاش خدافظی میکردم؟که همونو بهونه کرده؟

واقعا خشمگین شدنش همیشه غافلگیرم میکنه و از فحاشی کردناش ناامید میشم..

نه تقصیر شما نیست.

خب باید چیکار کنم؟

بعد اصلا گارد داره روی اینکه مشکلاتشو به روش بیاری.

چندبار گفتم تو علائم adhd داری،بهش برخورد،الانم اگه بگم مشکل کنترل خشم داری یا بگم از روانشناس کمک بگیر مطمئنم بمن چندتا انگ میزنه که اول خودتو درمان کن.همش فکر میکنه من دنبال اینم ازش آتو بگیرم..بزنم تو سرش

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز