من چندوقت پیش رفتیم بازار باخواهرشوهرم
برگشتنی سوار تاکسی شدیم
اول خ شوهرم نشست بعد من
یکمی رفتیم بعد ی خانم دیگ اومد نشست
این ک نشست چادر من زیرش گیر کرد و بالای سرم کشیده میشد بهش گفتم ببخشید و همزمان داشتم چادرمو میکشیدم ک ی تکونی ب خودش بده ک من چادرمو اززیرش دربیارم
تکون نخورد گفت خواهش میکنم دوباره چادرمو کشیدمو گفتم چادرم باز گفت نه خوبه
گفتم خانم چادرم زیرتون مونده میشه بلندشین😆😆گفت عه ببخشید فکر کردم میگین ببخشید جا تنگه😅😅😂😂😂😂