کنار در واستاده بودم منتظر بودم کارش تموم شه حرف بزنم باهاش
یهو یه عقب مونده اومد برای گدایی یهو دیدم نزدیکم شد خندید چون عقب مونده بود اینجوری بودم ک نمیفهمه داره چیکار میکنه ذهنمم تحت تاثیر اتفاقات اخیر بود ک خودتون میدونین
یهو گفتم ببخشید این با کیه فهمیدم با کسی نیست
تند و تقریبا بلند گفتم میشه بری عقب واستی با حالت عصبانی مقداری
بعد کارفرما هم کنارم بود شنید دیگ پول بهش داد رفت
عقب مونده هم ترسید دلم براش سوخت اما اگ دیت میزد بهم حالم خیلی بد میشد یجورایی مجبور بودم
ممکنه بخاطر این رفتارم قبولم نکنن؟؟
اخه بعدشم ک باهام صحبت کردیم باهام خوب صحبت کرد اشاره ای به اون قضیه نکرد وگفت فردا خبر میدم بهتون محبت امیزم بود رفتارش
ممکنه از رفتارم ناراحت شده باشه