فقط خانمهای بالای سی سال نظر بدن

شیواbasantiسابق

عضویت: 1404/02/28

تعداد پست: 689

دیقیا منم همینطورم

1404/03/18

|

06:10

maati

عضویت: 1398/06/13

تعداد پست: 1434

نه اصلا

از غم ای کاش ها چشمم کبود

1404/03/18

|

06:10

kilips

عضویت: 1399/07/08

تعداد پست: 970

شما رو یادمه مشکلات زیادی داشتی

عزیزم با همسرت اوکی شدی؟

اگر علاقه دارید بدونید مسیر زندگیتون به چه شکل پیش میره من در زمينه ستاره شناسی و بررسی چارت تولد فعاليت دارم🌿😇💚

1404/03/18

|

06:11

کبوتران

عضویت: 1396/07/16

تعداد پست: 9099

راستی اسی برگشتی؟

1404/03/18

|

06:11

مدیر استارتر

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 10626

قبلا میگفتم زندگی عاشقانه،بعد شد خونه و ماشین....الان که هیچ‌کدومو ندارم سلامتیمم رفت میگم فقط سلامت ...

چقدر زندگی ها مزخرف شده

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1404/03/18

|

06:11

2 نفر لایک کرده اند ...

شیواbasantiسابق

عضویت: 1404/02/28

تعداد پست: 689

قبلا میگفتم زندگی عاشقانه،بعد شد خونه و ماشین....الان که هیچ‌کدومو ندارم سلامتیمم رفت میگم فقط سلامت ...

من که هم چیو دارم آرامش ندارم فقط آرامش باید تو زندگی باشه

1404/03/18

|

06:11

3 نفر لایک کرده اند ...

مامان_گلهای_بهاری

عضویت: 1395/08/19

تعداد پست: 35983

من خوشبختی رو توی ارامش و شادی روزمره زندگی می بینیم . از انتخاب هام هم راضیم . یه وقتا توی این حس میفتم که عقب افتادم از بقیه ولی بعد که درست فکر میکنم می بینم با توجه به شرایطم دستاوردای خوبی داشتم حتی اگر زیاد ظاهری و مالی نباشن

اگر دوست داشتید لطفا برای شادی روح مامانم یک صلوات بفرستید 💚

1404/03/18

|

06:12

2 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 10626

شاید افسردگی داری؟!

آره

پریود. هم شدم

کلا اعصاب و روانم بهم ریخته

دلم میخواد گریه کنم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1404/03/18

|

06:12

مدیر استارتر

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 10626

نه اصلا

خداروشکر

چطور همچین حسی داری؟

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1404/03/18

|

06:12

شیواbasantiسابق

عضویت: 1404/02/28

تعداد پست: 689

من خوشبختی رو توی ارامش و شادی روزمره زندگی می بینیم . از انتخاب هام هم راضیم . یه وقتا توی این حس م ...

خوشبخت باشی عزیزم

1404/03/18

|

06:12

مدیر استارتر

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 10626

شما رو یادمه مشکلات زیادی داشتیعزیزم با همسرت اوکی شدی؟

بله

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1404/03/18

|

06:13