شوهرم با خواعرشوهر کوچیکم سر یه جریانی قهرن بعد خواهر شوهرم اوایل با من خوب بود اما رفته رفته فقط جواب سلامم رو میداد طرف برادر زاده ش هم نمیومد تا اینکه شوهرم گفت تو هم حق نداری بهش محل بذاری اگه هم کسی چیزی گفت بگو گوش کردن به حرف شوهر واجبه. خلاصه چند وقت همینطور بود و منم هیچ نقشی تو دعوا ها و ناراحتی ها نداشتم. تا اینکه چند ساعت پیش خواهر شوهرم اومد و پسرم گفت میخوام برم بالا بازی کنم بعد کلی گریه بالاخره گذاشتم بره نزدیک یه ساعتم بالا بود تا اینکه تو پاگرد پایین بودم صدا شنیدم خواهرشوهرم به پسرم گفت نمیخوای بری پایین؟ اونم گفت نه بعد گفت بالا تخم گذاشتی؟ پسرم گفت چی؟ دوباره حرفشو تکرار کرد و بعدشم رفتن داخل.من از شدت عصبانیت نمیدونستم چیکار کنم زنگ زدم به شوهرم و گفتم اونم گفت الان میام درستش میکنم. رفت دعوا کرد بالا و پسرمو آورد پایین.