2777
2789
عنوان

منی ک تو خونه بابام یه قاشق بلند نمیکردم

| مشاهده متن کامل بحث + 1897 بازدید | 118 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اخه بعضیا میگن ن ما اصن کار خونه برامون کاری نداره خسته نمیشیم و ....

بستگی به انرژی بدنت داره

من خودم ده دقیقه که ظرف بشورم کمردرد میشم

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
اسی چند سالته؟من که هم تجربه کارخونه و هم بیرون رو دارم همیشه و همیشه میگم کار بیرون خیلی راحت تره ک ...

۲۱ 

اره مث همین الان بعضیا میگن مگه چیکار میکنید اخه ولی واقعا سختیع خودشو داره

من یه لیست غذا نوشتم کنار یخچال چسبوندم قبلاً غذاتکراری درست میکردم الان یکم بهتر شده از لیست میبینم

من  چون میان وعده هم درست میکنم برا باشگاهو اینا لیست غذاییم باید بر اساس اون باشه واقعاا خسته کنندست

دوست ندارم کسی به آشپزخونه ام نزدیک بشه ،ولی خوب خسته میشم دیگه اونم خیلی

دقیقاااا 

باورت میشه مهمون ک میاد هیج ظرفیو نمیزارم یبشوره میزارم ک رفتن میوفتم ب جون ظرفا ولی خب پدرم در میاد😂

من ی مدت قرصه اهن میخورم انرژیم بیشتر شده اول منم سریع کمردرد میگرفتم

منم قرص اهن میخورم

ولی قضیه کمرم به خاطر گودی کمرمه

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز