2777
2789
عنوان

چرا همسرم اینجوری شده باهام

564 بازدید | 37 پست

دوتا تایپک قبلی گفتم قضیه رو 

الان چهار روزه همسرم قهره جاشو جدا کرده ازم منم میبینه سریع غیب میشه می‌ره اتاق درو می‌بنده  یه جوری رفتار می‌کنه انگار وجود ندارم با بچمون خوبه اما من چهار روزه تو اتاقم دارم اذیت میشم اما به روم نمیارم  خیلی این رفتاراش عصبیم می‌کنه چند روز دیگه پریود میشم و این کاراشم بدو بدتر رو اعصاب منه اولین باره پیش قدم نشدم واسه آشتی همیشه من میرفتم سمتش پیاماش چند روزه  تو گوشیمه امروز خوندمشون ازش تنفر پیدا کردم خسته شدم از این وضع زندگی انگار آدم حسابم نمیکنه منم سعی میکنم جلوش آفتابی نشم چون خودش گفته . حالا عصرا  مخصوصا یکم بهم میریزم گریه میکنم خیلی تنهام با خدا حرف میزنم دعا میخونم بلکه آروم بشم نمازمو میخونم یکم آروم میشم بلکه  یکم بتونم به شرایط عادت کنم کسی بوده همسرش با این طریق بی محلی بخاد زنش رو تسلیم کنه یا کنترلش رو دستش بگیره من چیکار کنم .بچم همیشه کنارمه همه حالمو میبینه خیلی سعی میکنم گریه نکنم اما نمیشه یکی دو روز نیس اولین بار نیس چند بار این قضیه شده   تپش قلب میگیرم خیلی ناراحت میشم اولین باره سمتش نرفتم همیشه من رفتم سمتش واسه آشتی  بددهنی می‌کنه اگه سمتش برم یاد حرفاش میوفتم دلم میخواد خودمو بکشم آنقدر زجر میکشم از تخقیراش و فوشاش اینهمه کتکم زده فحاشی کرده اون روز منم در عوضش زدمش گفتم عوض اینهمه کتکات اونم زد حالا تو پیاماش هست گفته بعد این وضعیت زندگی همینه نمیخای برو طلاق بگیر آنقدر سالها تو فشار گذاشته منو بلاتکلیف موندم هر بار دعوا میشه تکلیفم مشخص نیس آنقدر بی محلی می‌کنه و کشش میده تا نرم سمتش یکمم فوش بده و تحقیرم کنه بعد یکم آروم بشه    لطفا دوتا تایپک قبلیمو بخونید بعد نظر بدید 

همشون هار شدن

بخدا خدارو خوش نمیاد منو بچم همیشه تنهاییم همیشه قهره یکم ناز کشیدن بلد نیست یکم درکم کنه چی میشه من حداقل در هفته سه چهار روزشو گریه میکنم  چون احساساتم و نمیتونم بهش بگم میگم دعوا میشه میریزم تو خودم همیشه تپش قلب دارم 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بخدا خدارو خوش نمیاد منو بچم همیشه تنهاییم همیشه قهره یکم ناز کشیدن بلد نیست یکم درکم کنه چی میشه من ...

میدونم دقیقا منم همینطوره اصلا نمیفهمه ناز کشیدنو اشتی دادنو بقول خودت اکثرا من میرم اشتی نمیدونم شاید تقصیر خودمونه خواهر☹️

پروفایلم قیافمه وقتی بعضی نظراتتونو میخونم                        کاربری دست دو دوست خعلی صمیمیه❤

لوسش کردی دیگه پررو شده بری طرفش باز همون سگ قبلی میشه یکم اراده کن تا یماهم طول بکشه طرفش نرو تازه ...

می‌دونم بخاطر همینه اینبار سمتش نرفتم دلم به حال خودمو بچم میسوزه غذاشو میپزم میذارم اتاق منو بچمم جدا غذا میخوریم 

یعنی رام میشه ؟ یا تا آخر عمر برای من عذابه این کاراش

بخدا خدارو خوش نمیاد منو بچم همیشه تنهاییم همیشه قهره یکم ناز کشیدن بلد نیست یکم درکم کنه چی میشه من ...

بچه ای ک کتک خوردن مادرشو ببینه کلی اسیب میبینه

چه وضعیتیه خب


تبریک

1
5
10
15
20
25
30
35
40

چیزی ک اینجا بهش رسیدم اینه...در هر صورت حق با شماس و من عمرا ریپلای بزنم و بحث کنم چون زمان و انرژی هر دو برام ارزشمند تر از بحث با شماس

میدونم دقیقا منم همینطوره اصلا نمیفهمه ناز کشیدنو اشتی دادنو بقول خودت اکثرا من میرم اشتی نمیدونم شا ...

شمارم تحقیر میکنه همسرم مسائل گذشته رو خیلی پیش می‌کشه مثلاً هشت سال قبل چی شنیده کتکم زده تا حد مرگ منم فوشش دادم چون زورم نرسیده بزنمش منم فوشش دادم سالهاست هی میگه هی میگه روانیم کرده   اون قضیه رو تکرار می‌کنه  با اینکه من هزار برابر  باید از حرف های این و کتکاش باید ناله کنم و بگم اون میگه 

یا فلان فامیل من چپ نگاهش کرده چند سال قبل هی تکرار می‌کنه  یا کدوم فامیل جدا شده هی اونو تو سرم میزنه بیرون حرف می‌شنوه میاد یقه منو میگیره

بچه ای ک کتک خوردن مادرشو ببینه کلی اسیب میبینهچه وضعیتیه خب

اصلا قبول نمیکنه کتکم میزنه بدنم کبود میشه بعدش میام میگم ببین چیکار کردی میگه من نزدمت 

میگه تو منو پیش بچه میزنی  همه کاراشو تقصیر من میندازه 

راستش نمیتونم از خودم دفاع کنم از بچگی حتی کاری نمی‌کردم همیشه مقصر همه چی من بودم هیچ وقت نتونستم دفاع کنم چون اگه چیزی بگم شوهرم می‌ذاره می‌ره باید بشینم به حرفاش گوش کنم و چیزی نگم والا ولمون می‌کنه می‌ره حتی جلوی خانواده ها بارها همه چیو تقصیر من انداخته نتونستم دفاع کنم از خودم 

اگه شرایط جدایی داری برو پیش خانوادت درخواست طلاق بده اگه دوست داشته باشه میاد برا آشتی

نمیتونم پدر مادرم زیاد میگن بیا  

تازه  راه دخالت فامیل رو بستیم اذیتمون نمیکنن متوجه بشن بازم شروع میکنن به پشت سر حرف زدن و دخالت کردن اونوقت بازم همسرم منو عذاب میده که چرا رفتی اونا فهمیدن زن برادرم همیشه خونه پدرمه متوجه بشه می‌ره اینور اونور میگه از ترس عابرومم نمیتونم برم از طرفی اینجا هم گیر کردم 

اصلا قبول نمیکنه کتکم میزنه بدنم کبود میشه بعدش میام میگم ببین چیکار کردی میگه من نزدمت میگه تو منو ...

جفتتون تروما دارین باید درمان بشید

تبریک

1
5
10
15
20
25
30
35
40

چیزی ک اینجا بهش رسیدم اینه...در هر صورت حق با شماس و من عمرا ریپلای بزنم و بحث کنم چون زمان و انرژی هر دو برام ارزشمند تر از بحث با شماس

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز