سه ساله جدا شدیم یک و سال ونیم باهم بودیم اما کلا سه بار همو دیدیم اونا خونشون شهر دیگه بود هیچ وقت دست همم نگرفتیم اما خیلی دوستش داشتم خیلی اوقات ازش متنفر میشم اما یکدفعه چند ماهی ی بار یکدفعه حس میکنم ته قلبم دلم براش تنگ میشه کربلا که بودم حس کردم ی نفر رو شبیهش دیدم چقدر حالم بد شد ی لحظه هر دفعه میرم کربلا یادش میوفتم چون سه سال پیش از کربلا که اومدم قرار بود بیان خواستگاری اومدن هم ولی همه چی بهم ریخت همون سال هم براش ی چفیه آوردم که سال بعد باهم بریم کربلا اما نشد البته ناراحت نیستم از اینکه نشده چون واقعا آدم ظالمی بود من خیلی عاشقش بودم
فاش بگویم هیچکس جز آنکه به خدا دل سپرده است رسم دوست داشتن را نمی داند ❤️
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
از دوست داشتن من خیلی سو استفاده میکرد مثلا میدونست دوستش دارم به خاطر همین تهدید به رفتن میکرد چجوری که من از ترس از دست دادنش روده درد عصبی می گرفتم الآنم از درد همون سال ها یبوست گرفتم روده هام ضعیف شدن یا مثلاً مادرش همیشه چت های ما رو میخوند هر چی بهش می گفتم گوشیتو رمز بزار نمیفهمید مادرش خیلی دخالت میکرد یا مثلاً می گفت دختر نباید کار کنه درس بخونه همش حرف های قدیمی یا می گفت اصلا مهریه نباید داشته باشی
فاش بگویم هیچکس جز آنکه به خدا دل سپرده است رسم دوست داشتن را نمی داند ❤️
دیگه دوستش ندارم اما خب من چون تو این سال ها دیگه هیچ وقت وارد رابطه نشدم گاهی یادش میوفتیم اما خب واقعا ته قلبم دیگه مهری بهش ندارم بیشتر دلم برا اون همه شور شوق تنگ میشه چون واقعا عشقم بهش پاک بود
فاش بگویم هیچکس جز آنکه به خدا دل سپرده است رسم دوست داشتن را نمی داند ❤️
من سه روزه ک جداشدم حس میکنم هیچوقت فراموشش نمیکنم چقدر سخته
نه عزیزم فراموش میشه من تقریبا حدود یک سال طول کشید تا کلا از قلبم رفت بیرون الآنم می بینی دلتنگ شدم چون اون عشق اولم بود نوزده سالم بود اون موقع و خیلی هیجان داشتم انگار رو ابرا بودم خیلی هم به پاش موندم کار نداشت درسش تموم نشده بود موندم تا رفت سر کار درسش رو تموم کرد تا یکم سر سامون گرفت اما خب چون تلاش کردم براش تو زندگی گاهی دلم میسوزه اما نگران نباش فراموش میشه میدونستم اگه باهاش ازدواج میکردم هیچ وقت خوشبخت نمیشدم
فاش بگویم هیچکس جز آنکه به خدا دل سپرده است رسم دوست داشتن را نمی داند ❤️
توهم اوایل وقتی ب این فکرمیکنی ک فراموشش میکنی عصبانی میشدی وقتی اطرافیان میگفتن ی روز یکی بهترمیاد ...
من چون به اطرافیانم حق میدادم خیلی چیزی نمی گفتم بهشون اون موقع بیشتر درد غمو با گریه آخر شبام تحمل میکردم اون واقعا منو خیلی اذیت کرد هیچ وقت برام ارزش خاصی قائل نمیشد وقتی بقیه می گفتن با یکی بهتر ازدواج ناراحت نمیشدم بیشتر غمگین بودم چرا سرنوشت منو به این عشق و جدایی کشوند ولی خیلی زود حدود سه چهار ماه بعد پذیرفتمش و حدود یک سال تونستم فراموش کنم دیگه نه پروفایل چک کردم نه شماره اشو نگه داشتم همه چی رو پاک کردم تا کم کم از ذهنم پاک شد
فاش بگویم هیچکس جز آنکه به خدا دل سپرده است رسم دوست داشتن را نمی داند ❤️