مادرشوهرم زنگ زده میگه هم امشب بیاین خونه ما هم فردا ناهار، میگه عیده هرجا میخوای بری برو ساعت ۲ اینجا باش!
منم گفتم یکیش رو میایم
برگشته میگه نه باید دوتاشم بیاین (حالت دستوری میگفت و جدی بود) کاملا مشخص بود حوصله نداره و باز از یه چیز دلخور شده
گفتم من یه وعده میام گفت نه دارم دعوت میکنم دیگه باید بیاین هرکی گفت بگو خونه مادرشوهرم دعوتیم
خیلی با لحن دستورانه ای میگفت و مشخص بود پدرشوهرم خونه نیست که این باز روی شیادیش گل کرده و با من داره اینجوری حرف میزنه (چون جلو پدر شوهر و شوهرم خیلی با محبت و قربون صدقه باهام حرف میزنه و میگه این بارداره هواشو دارم😏) عفرررریته
منم لجم گرفت نمیخوام حرف حرف اون باشه بنظرتون چیکار کنم ؟