اومدم خونه ی خواهرشوهر گرسنمه

اول از همه سعی کن خونه همچین آدمهایی اصلا نری

رابط باهاشون نداشته باشی

ضمنا شوهرت 

شوهرت نباید بگه این کافیه

از طرف شماهم حرف زده.

تا خجالت بکشن

بار اول آدم چیزی نمیگه 

چون احتمال داره چیزی شده آماده نکردن.

اگر بار دوم باشه 

باید شوهرت لااقل چیزی نمیگفت تا خجالت بکشن

من بجات بودم

وقتی میشناسیشون اینطور آدمی هستن

سریع نونها با مواد تند تند میخوردم

یا بحالت ساندویچ درست میکردم 

واسه خودم

هرکسی هم دهن باز کرد جوابشو میدادم

.

خدایی من باشم بهم برمیخوره و دیگه نمیرم.

بحث سر نوع غذا نیست.بگو زن ده تا تخم مرغ نیم رو کن،اما با نون زیاااااااد،پیازی،سبزی،ماستی،دوغی.ترشی. هرکدوم ک بود.

واااا.

خودش چه بی برنامه بوده،من خدا شاهده مهمون برام اومده،شاید واقعا راضی ب رفت و آمد باهاشون نبودم،اما آنچنان گرم و خوب پذیرایی کردم ک تا سالها تعریف کنن.

این خانم اگه بار اولشه ک هیچ،اما اگه کار همیشگیشه،ک بهتره ارزش خودتون پایین نیارن و تا حد ممکن رفت و آمد کم کنین.

یا با توجه ب شناختی ک ازش دارین،خودتون پیشنهاد غذا بهش بدید و کمکش کنین.

یه شب تحمل کن 

یعنی چی تقصیری مدارن میزبانن باید برا مهمون دیگه نون داشته باشه، سرراه میومدن میخرید نمیدونه خونش چی داره نداره مهمون شام میخاد

شاید همه بریزن سرم ولی بخدا متنفرم از اینکه برم مهمونی جایی گرسنه بمونم خواهشن وقتی مهمون میاد خونتون غذا رو سروقت بیارید کمم نذارید 😐😒

فردا بپیچ به بازی عزیزم برو خونه تون خواهر شوهر جماعت همینه

واقعا بیشعوره خاهر شوهرت چ.معنا داره  باید همه چی اماده میکرد 

تنها راه اینجور ادما اینه باهاشون مث خودشون رفتار کنی تا بفهمن حرمت مهمون یعنی چی.

ما خر وقت میریم خونه ی یکی از خاله هام بخدا توی یه ماهیتابه برنج درست میکنه مرغم اندازه ی دو سه تا تیکه ی کوچیک ،حالا سر سفره هفت یا هشت نفریم همیشه نصف نوشابع

من به چیزی رو نفهمیدم، گوشت چرخ کرده و سیب زمینی سرخ کرده و نون کم بوده؟

غذاش که اوکی بوده فقط نون کم بوده که اونم شوهر خودت به اشتباه انداختش

فردا زودتر بیدار شید و زود خودت دست به کار ناهار شو، بگو ما عادت داریم زود غذا بخوریم

خواهر شوهر منم همینطوره حتی بدتر 

یه سری از قبل خبر دادیم که فردا ظهر میایم خونتون از راه دور وقتی رسیدیم خونشون نزدیکای یک بود تااازه داشت گوشت خورد میکرد قرمه درست کنه ساعت پنج ناهار. خوردیم یعنی هلاک شدما. یه سری قیمه درست کرده بود بحدی کم بود ها بعد شوهرم مثلا بگه ایراد نداره و لاپوشانی کنه میگفت کم بخوریم همیشه بخوریم بعدا بهش گفتم دفعه آخرت باشه اینو میگی .... بعد خواهر شوهرم به خودشم مینازه که من ریلکسم 

یه آشنایی داریم اگه  هفته ها قبل اطلاع هم بدیم میخایم بیام خونتون،همه کاراشو همون روز ک ما میریم انجام میده،فکر کن چای میاره برا ما و خودش میره دنبال نون و گوشت و نمک و میوه خریدن میاره ما ببینیم.

یک بار رفتم ،دیگه تا عمر دارم نمیرم.اما همچنان میشنوم ک این رفتارو داره

بیین شاید تنبل هست حوصله مهمان داری نداره وگرنه من هم خیلی دربند شام درست کردن تو خونه نیستم ولی وقتی مهمون دارم اصلا نمی تونم این طوری بی خیال باشم عید خواهر شوهرم اومد خونمون باهم صبحش رفتیم قم وشب برگشتیم تا رسیدیم سر کوچه به شوهرم گفتم سریع از سومری تن ماهی بخر بانون بخوریم درصوتیکه اونا گفتن هیچی نمیخواد ولی من قبول نکردیم تازه بعدش چایی ومیوه وشیرینی آوردم کوتاه نیومدم 

شما داری میگی این رفتار همیشگیش بوده

خب این‌چه کاریه با وجود این رفتارش پا میشین میرین اونجا خودتونو سبک میکنین؟! 

مسافرت دوتایی مگه چه ایرادی داره که همش میخاین تو جمع و بین خسیسا باشین؟!

اینجا دیگه مقصر خودت بودی نباید میرفتی