سلام دوستان من ۲۴ سالمه ، و دانشجوی سال آخر دانشگاه فرهنگیان هستم ، و از امسال هم اگه خدا بخواد می رم سر کلاس .
من قبلن تو خونه خیلی کم حرف می زدم ، طوری که مامان و بابام می گفتن خیلی خودتو از ما دور کردی ،
ولی برای این که به پدر و مادرم بیشتر نزدیک شم ، یه چند ماهی می شه ، بیشتر حرف می زنم تو خونه ، من سوال های بی جهت از پدر و مامانم نمی پرسم ، ولی نمی دونم چرا مامان و بابام به من امروز گفتن خیلی حرف می زنی اونم با لحن بدی گفتن ، دلم خیلی شکسته ، الان هم بغض کردم 🥺🥺🥺🥺🥺
احساس می کنم مامان و بابام دیگه منو نمی خوان ، نمی دونم چرا این حسو گرفتم ، احساس می کنم اضافی هستم تو خونه ، با این که حقوق دانشجویی دارم ، احساس می کنم پدر و مادرم تو دلشون می گن بسه دیگه این چرا شوهر نمی کنه ، هزار تا چرای دیگه تو دلمه.
خواهرم ۲۷ سالشه و اون هم خیلی برون گراست ، ولی به اون از این حرفا نمی زنن
نمی دونم چرا انقدر حالم بده 🥹🥹