دوره راهنمایی یکی دوستام وارد کلاس شد ،گفت سللللام بر شهیدان ..
یه بارهم از دست همکارم عصبانی بودم.
شوهرم اومد دنبالم بریم خونه تو ماشین داشت باهام حرف می‌زد منم داشتم توذهنم به همکارم ' بد وبیراه میگفتم'یدفعه شوهرم در مورد حرفهاش نظرم رو پرسید'ناخود آگاه بهش گفتم انقدر ''ضر نزن''
بعدش انقدر خجالت کشیدم
ن ما مثل تو نیستیم
یه بار یکی از دوستام تو گروه کلاسمون (دانشگاه)که پسرا هم بودن عکس های+۱۸فرستاده بود میخاسته بفرسته واسه دوس پسرش خلاصه یکی از پسرا دیده بود استیکر تعجب و...گذاشته بود تقریبا بعد نیم ساعت به دوستم گفته بودن و پاک کرده بود.....
یعنی آبروش رفت تو کلاس🙃
فک کردم میگی سلطان شوتیم-_-
اسی اشکال نداره همه همینیم😂
منم چند روز پیش اسنپ گرفته بودم میخواستم برم یه اداره که تا حالا نرفته بودم نمیدونستم کجاست فقط به اسنپه گفتم میرم فلان جا
بعد خیلی سریع رسیدیم اینم ایستاد
منم تو دلم میگفتم ای بابا حالا گوشیتو چک نکن زود تر برو تا بسته نشده خلاصه نزدیک چند دقیقه داشتم خودمو مشغول میکردم تا این حرکت کنه
یدفعه گفت خانوم رسیدیما
بعد تازه فهمیدم این سرش تو گوشی بوده داشته مسافر بعدیو میگرفته من پنج دقیقه تو ماشین نشستم به در ودیوار نگاه میکنم🥴
