از یجایی به بعد دیگه ترسیدم کامنتارو بخونم
چون احتمال داره سوتی های کلامی شمارو خودم یجا سوتی بدم🤣😭
زنگ زدم به بنده خدا و گله داشتم بابت تاخیرش و بدقولی
گفتم اقا پس کی میای پرده منو بزنی من چندروزه منتظرم که بیای بزنی🤣🤣🤣🤣🤣
دومشت دومشت خاک توسرم
منم رفتم دندونپزشکی بهش گفتم اقای دکتر این دندون عقلم که کشیدید جاش گود شده اشغال گیر میکنه یهو برگشت نگام کرد گفت بگو غذا اخه مگه اشغال میخوری که گیر کنه
منو همسرم بیرون بودیم
یهویی گوشی زنگ خورد
دخترم که خیلی از سوسک مارمولک کلن از همه حشرات می‌ترسه
زنگ زد گفت سوسک اومده خونمون
با ترس
بابا میشه یه سوسک کش بخری (البته به سوسک کش گفت سوسک ک س خیلی هل شده بود) باباش خجالت کشید گوشی رو قط کرد.
تا چند روز نگاه هم نمیکردن
من یه سوتی جلو بابام دادم دلم میخاد ذوب بشم وقتی یادم میاد باپدرم رفته بودیم دکتر براقلبش دگه نوبتمون دور بود از هردری حرف زدیم رسیدم به خانواده ی شوهرم وبی تفاوتیشون نسبت به مریضیه بچه هاشون برادرشوهرم ازدواج کرده بود و بچه دارنمیشد دگه پدرم گفت برادرشوهرت مریضه نصف قفسه ی سینه نداره اندازه کف دست گفت تو بچه می این برخوردی بازنش داره منظورش رابطه جنسی بود چون خیلی خیلی لاغره اسکلت زنش تقریبا 100کیلو داره منم حواسم نبود گفتم بابا این خانواده رو اینجوری نبین بابام گفت من چکار به این حرفا دارم من چکار به شما دارم برادرشوهرت گفتم که مریضه،😭😭وای آب میشم یادم میاد
