2777
2789
عنوان

من سلطاان سوتی ام یه سوتی بدییی تو سوپر مارکت دادم بیاید براتون بگم

| مشاهده متن کامل بحث + 235147 بازدید | 1259 پست
خالم با شوهرش قبل ازدواج مدت طولانی دوست بودن بعد همیشه به هم در حین پیام میگفتن نفسی.شوهرش میشینه ت ...

واای    اومدم بگم خالت چقدر خوبه دیدم قبلیه عمت بود

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یه سوتی بدترم دادم

رفته بودم مغازه پوشاک 

خیلی مغازش بزرگ بود

خوب که خریدامو کردم خواستم بیام بیرون 

صاف رفتم تو شیشه😂😂😂

آخه اینقدر تیشرتاش خوشگل بود من سرم کج بود به رگالا اصلا جلومو ندیدم😂

شانس آوردم شیشه مغازش نشکن بود

خدایا...حس میکنم قراره پارم کنی...خب ببین کاراتو!...مثلا بندتم باید نازمو بخری...ولی شدی اربابو منم برده...هی میتازونی!

والا از خدامه یکی از من تو این مورد بدتر باشه

من يه خانمه تو پانسيونمون بود پير بود و خيلي مدهبي كلا هم خيلي اذيت ميكنه فكر كردم رفته گفتم خانم فلاني در بون جهنم  باشه من راه مستقيم و پيش ميگيرم يهو از پشتم اومد گفت بفرماييد بريد تعطيل شده پانسيون😔🤣🤣🤣

🙉🚶‍♀️🏃‍♀️

وای پسره بعدش تو پی وی کلی ایموجی خنده گذاشت و ویس فرستاد داشت میترکید از خنده انگار بالشتو محکم گرفته بود صداش نره بیرون یا از شدت خنده صداش در نمیومد 😂 می‌گفت تا دو روز یادم نمیره با رفیقم داشتم چت میکردم یهو عکس واژن فرستادی 🤣

‏هر جنگی ارزش جنگیدن نداره گاهی عمدا بباز و بیا بیرون🤌🏻

یه بار شب نخوابیدم و رفتم مدرسه تا ساعت ۱۲ و نیم، دیگه مغزم نمیکشیدرفتم رژلب مکه ای بخرم بهش میگم رژ ...

شبای مدرسه که از شدت کم خوابی و درس خوندن من آلیس بودم در سرزمین عجایب

یبار انقدر ریاضی خونده بودم صبحش به مامانم میگفتم تو جمع شدی یا تفریق    میگفت خدایا بچم از دست رفتتت

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

منو همسرمو از فامیلاش .پاگشا دعوت کرده بودن  وارد شدم با همه دست میدادم میگفتم خوش اومدین

عید فطر روبوسی کردم  با داییم گفتم طاعات وعبادتتون مبارکه باشه عیدتون قبول باشه

خدا رو مثل آدما فرض نکن. برای اون زمان مهم نیست. زمانش که شد، خودش خواسته ات رو بهت میده.زندگی من منشا تمام اتفاقای خوب دنیاست❤خدایا شکرت❤بعد ی سقط و یک سال اقدام بیبی چکم دوروز مونده ب ولادت پیامبرمون مثبت شد خدایا خودت مواظب تودلیم باش💚1402/9/7رفتمNT فندقم 12هفته و2 روزش بود و سالم،دکترم احتمال داد دختره ❤تودلیم ۱۴۰۳/۳/۱۴ساعت ۴به دنیا اومد 💛خدایا شکرت💜
وای منم بگم ،رفتم خونه مادرم زن برادرم از دکتر اومده بود سرم داشت اورده بود من بزنم براش،گفتم برو ام ...

وای خیلی بده

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

تواتوبوس جمکرا ن یه آقایی شکلات پخش می کرد.شکلاتا توی پلاستیک بود وآقا تعارف کرد زنعمون همینطور که حرف می زد دستشو کرد توپلاستیک وانگشت آقاهه را که اون زیر بود به جای شکلات گرفته بود ومی کشید آقاهه مونده بود چه کنه هی می گفت اینو نکش اونو بکش بعدزنعموم نگاه کرد وفهمید چه کرده دیگه همه مردن ازخنده

حق باشماست

کافی نت دانشگاهمون ی پسره اس ک کارارو انجام میده، گفتم نمونه سوال چاپ کن بیام ببرم،، بعد زنگ زدم گفتم فردا بازین بیام😐😐😐😐مردم از خنده 

خودشم فک. کنم خیلی خندش گرف ک زود خاس قطع کنه

🦋🌱
خواهر شوهرم تلفن خونشون زنگ خورده بود برداشته بود دوست شوهرش بود گفته بود فلانی خونس اینم تا خواسته ...

وای منو بگو داشتم با گوشی صحبت میکردم مثلا نیم ساعت طرف مقابل داشت حرف میزد من سکوت کرده بودم داشتم گوش میکردم حوصله ام سر رفت با دهنم صدا در می‌آوردم بیت باکس بعد یهو صدای ناهنجاری تولید شد از خجالت مردم🤣

منکه قشنگ به فنا رفتم از همه داغون ترم😄 همسایمون سوپری دارن خرید کرده بودم ولی برق رفته بود نشد حساب کنه روز بعد که رفتم خود پسره نبود داداشش بود گفتم 100وخورده ای حساب داریم اینجا، بعد بنده خدا نمی‌دونست که بدهی دارم یا طلبکارم سریع گفتم من باید به شما بدم 🙃واااای🙆‍♀️ هنوزم موندم این چی بود گفتم 😂😂 الان یساله از خجالتم نرفتم اونجا خرید🤣 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792