این سایت همیشه برام جالب بوده
انواع وسواس هاو... رو دیدم و حتی تلا کردم باهاشون ارتباط بگیرم و کمکشون کنم. مثلا ی نفر بود که فکر میکرد همه چیز سمیه. هر غذایی که میخوره یجوری الوده به سم شده، خودش قبول داشت که مشکل داره.. و وقتی اسم مرگ و.. میومد حالش خیلی بد میشد
یا یکی که میگفت چند سال پیش ی نفر بهش ی قرص داده و اون قرصو انداخته بود دور. با خودش میگفت نکنه من کسی رو با اون قرص ها کشتم! استددلالش این بود که شاید ی نفر اون قرصو برداشته و خورده و همین باعث شده اون ادم بمیره.
یکی دیگه حس میکرد هر جا میره یکی ی سرنگ الوده به ویروس اچ ای وی بهش تزریق میکنه و اون ممکنه ایدز بگیره.. حتی با چشماش اون سوزن رو میدید و دردشم احساس میکرد!
یکی دیگه بود که میگفت حی میکنه معنی کلماتو نمیفهمه. ینی جمله ای که میگه رو درک نمیکنه. میترسید ترکیب هارو اشتباه کنه و نتونه درست صحبت کنه. در صورتی که هیچوقت اشتباه نمیکرد و فقط ترسش بود.
و یکی دیگه که حس میکرد خانوادش به زور و از روی حسادت تیمارستان بستریش میکنن و اون هیچ مشکلی نداره. میگفت دکترا فکر سود خودشونن و خانوادش میخوان اونو بکشن. و قبول نداشت شاید اون مشکل داشته باشه
عجایب دنیای ذهن...