یه پسری که همکارم بود دوسم داشت و به همکارا گفته بود بم بگن که نظرمو بدونه بیاد جلو، من همون اول بخاطر شرایطش ردش کردم بعد از یکی دوماه دیدم پسرخوبیه اونم مجددا گفت بیام جلو اصرار کرد و اینا منم شرایطم پیچیده بود بیکار شده بودم و خونوادم تعصبی بودن نمیتونستم مطرحش کنم و از اونور خودش با خانوادش زندگی میکرد. تو این تایم من بهش کمک کرده بودم ولی بعد از مدتی گفت دیگه هدفم ازدواج نیست فقط دوستیم منم گفتم شمارمو پاک کن گفت نه ما همکاریم و فلان ولی بش گفتم من چون پدرم پیشمون نیست هرکمکی بخوای بم بکنی وابسته میشم ولی اون حس میکنه مدیون منه و حتی گاهی بدون اطلاعم کارمو انجام میده. مثلا کارای اداری و...که خودش در جریانه چون همونجا کار میکنه. الان سردرگم شدم که معنی کارش چیه