پسرعمه شوهرم اومده تهران ما تو یه همایش اتفاقی دیدیمش دستش رو گرفته اورده خونه، مادرشوهرم و مادربزرگ شوهرمم تو راهن دارن میان از شهرستان. اصلا حوصله ندارم. شوهرم پسرعمه.ش رو برده تو تراس اونجا میز چیده. شامم جوجه گرفته. همش به این فکر میکنم کلی ظرف و سیخ کثیف میشه باید بشورم. اصلا حوصله ندارم. نمیدونم چرا انقدر مودم پایینه. من تو خونه تنها نشستم الان پسرعمهش میگه چه میزبان بدیه. سالادم جون ندارم درست کنم. تا حالا این شکلی شدین؟