اسی من خیلی فکر کردم... این آدم نه منطق سرش میشه که باهاش حرف بزنی... نه کشوندن پای بزرگترا به قضیه کار درستیه...
ببین قهر نکن باهاش، سر سنگینم نباش...مجازاتش کن...
دقیقا حرفایی رو که می گم بشین و بهش بگو
تو یه زندگی مشترک هم زن و هم مرد لازم دارن یه روزایی تنها باشن... لازم نیست همیشه دنبال هم راه بیوفتن... ولی وقتی از یه طرف رفتاری سر میزنه که نشون میده تعهدی به همسرش و شریک زندگیش نداره، مثل شرکت کردن تو یه مهمونی مختلط که معلوم نیست یه جور زنایی هستن و برا اینکه آزاد باشه تنها می ره مساله خیلی فرق داره
باشه تو می خوای آزاد باشی و هیچ خط قرمزی برا زندگی دو نفره قائل نیستی و حس می کنی چون مردی می تونی هر رفتار درست و غلطی که بلدی ازت سر بزنه؟؟؟ باشه آزاد باش اما بدون در ازای این آزادی و دیدن چن تا زن.... زندگی واقعیتو همسرتو باختی از این به بعدم هر جا خواستی برو و اصلا هم برام مهم نیست که کجا می ری کجا میای... چون تا لایق این نیستی که یه زن با وقار و پاک و عاقل نگران و منتظرت باشه... بدو دنبال لیاقتت... بدو...
به هیچ وجه هم نبخشش تا وقتی که بازم تو این شرایط قرار لگیره و نره یه جور باهاش برخورد کن که انگار یه غریبس نه شر سنگین نه محبت!!!