الان هیچ دعوایی نیست اما از هم کینه به دل گرفتیم
الانم میگه جداشیم ، کلا میگم از اولش بدون دلیل میگفت جدا بشیم هی
حتی گفت دنبال بهونم جدا بشیم
الان بهونش اینه قبلا که خانوادش ازش سو استفاده میکردن من مخالفت میکردم و کلا چون همش اسم جدایی رو میاورد من پرخاشگر شدم که حقم داشتم چون حتی در عاشقانه ترین حالتم مثلا بعد رابطه بغل هم بودیم یهو میگفت بالاخره جدا میشیم ، دیگه ببین من چه بار روانی رو تحمل کردم ، چقدر احساس نامنی بیرحمانه ایی رو وسط نقطه امنم حس کردم ،
الانم میگه پرخاشگری هاتو یادم نمیره و جدا بشیم
کلا دودله همیشه ، انگار مشکل درونی داره
هر بار منو تو اوج بی رحمی میگه جدا شیم بعدش بعد یماه که دلش رابطه جنسی میخواد برمیگرده و دور از جونم خرم میکنه که من عاشقتم و فلان ، بعد دو سه روز که تامین شد باز اسم جدایی رو میاره و من الان ۵ ساله تو این چرخه معیوبم ، خودمم زود گول میخورم بازم باهاش عاشقونه میشم ولی فقط دو سه روزه ، بعدش دوباره اسم طلاق و جدایی
از لحاظ زیبایی هم خیلی خوبم