ده ساله متاهلم مادر و پدرم مشکل دارن 30 ساله نه جدا میشن نه مثل ادم زندگی میکنن پدرم خیانت کاره اهل مواده و... بحساب تحصیلکرده هم هست مادرم هم شغل دولتی داشته و الان بازنشسته هست از بچگی همیشه مارو مداخله میدادن تو دعواشون مادرم که مارو مجبور میکرد اس ام های خیانت جنسی پدرم رو براش اسکرین بگیریم و تا پول نمیداد با بهانه های مختلف مارو واسطه میکرد برا پول گرفتن و... من که سنی نداشتم همکاری میکردم با مادرم الانم که ده ساله متاهل شدم همچنان این سبک ها ادامه داره یعنی من هفته ای یه بار برم خونه مادرم پدرم میاد و دعوا میکنن همش مارو قاضی میکنن و.. من دوتا بچه دارم اعصابم خورده مشکلات شخصی با شوهرم دارم.. بارها شوهرم به مادرم گفته زنگ میزنی زن من اینقدر از مشکلاتت نگو اینقدر انرزی منفی نباش حالش بد میشه اما بازم راه خودش رو میره مثلا سر سفره نهار هستیم خونشون یهو مامانم یه اه بلند مثل جیغ میکشه... یا اگه دورهمی باشه نمیذاره بابام بیاد خونمون میگه همه بیایین خونه من که پدرم نره خونه یه وقت پیشش دعواشون بشه.. پدرم سر سفره نشسته تو دلش فحشش میده همیشه میگه ازدواج بده بچه بده و.. منم شوهرم همیشه بهش تذکر داده اینا رو به زن من نگو ما مشکل برا خودمون داریم اما بازم ادامه داد تا هفته پیش دعوا شد بین من و مامانم سر اینکه منو واسطه پول گرفتن از پدرم کرده بود قبلش هم خودم و شوهرم دعوا کرده بودیم شوهرم پرتم کرد بیرون از ماشین و زنگ زده مامانم و هرچی از دهنش دراومده گفته بهش.. الانم میگه مادرت برا همیشه حذفه.. حالم بده چرا باید مادرم 30 سال زجر خودشو زده و زندگی ما و خودش رو زنده به گوری کنه
به دخترش نگه به کی بگه بیچاره؟ یه کم درکش کن
چرا باید هرچی دردودل مادرت باهات داشته یا هر حرفی تو خانواده بوده بزاری کف دست شوهرت باید خودت حدودو رعایت میکردی چرا وقتی خبر داری که پدر مادرت مشکل دارن با همسرت میری فک میکردی طلاق گرفتن و جدا شدن یه وقتایی جدا جدا دعوتشون میکردی
عزیزم از اول نباید هرحرفیو برای همسرت میگفتی
سلام عزیزم، خیلی سخته و واقعا درکت می‌کنم. بنظرم اگر شرایطش درست بشو نیست مادرت رو تشویق کن جدا شن. خصوصا اینکه قبلا شاغل بودن و تاحدودی می‌تونن از پس خودشون برمیان.
بنظرم مادرت فقط شما بچه ها رو داره که میتونه باهاش صحبت کنه فقط شما باید در رابطه با همسرت مراقبت کنی و کمتر در مورد مسائل خانوادگی صحبت کنی. بنظرم لزومی نداره همسرت از بحث های پدر و مادرت اطلاع داشته باشه.
به خدا مادر منم همینه همش دردل میکنه بامن ولی خب به جاش دعاش برام میگیره مردم میرم خونه سالمندان می نشینند پای صحبت یه غریبه که خیرات پدر و مادرشان بشه حالا که مادر داری قدرشو تا زنده هست بدون خدا برات جبران میکنه
عزیزم وقتی پر میشم وقتی زنگ میزنه پدرم الان میرم مادرت روبکشم با چاقو منه تازه زاییده از جام میرم و به شوهرم میگم الان باید برم و اون میفهمه یا جلو شوهرم خودشون همش دعوا میکنن چکنم پدرم یه کاره به شوهرم زنگ میزنه کلی بد مادرم رو میگه و بالعکس
می‌دونم سخته ولی مثلاً به این فکر کن که خدارو شکر سالمه زمینگیر نیست مجبور باشی هرروز بری خونشون پرستاری کنی و اینکه موقع تلفن وقتی درد دل میکنه فکر کن داری یه سریال میبینی که واقعی نیست یعنی مغز خودت رو گول بزن اینجوری کمتر غصه میخوری
یعنی هر روز کاره پدرت اینه زنگ بزنه مادرتو تهدید به قتل کنه !
یکی دوبار بوده جمعش میکردی من تجربشو دارم نباید بزاری مرد زیادی از مشکلات خانوادت سر دربیاره تا حدودی متوجه میشن نه کامل خودتم بیای گله کنی پیشش از مادر پدرت یعنی احترام اونارو خراب کردی به هودش اجازه میده تو رو مادرت وایسته تذکر بده و به اینجا رسیده که میگه حذف
عزیزم هرروز نه ولی هرروز مادرم بدگویی پدرم رو میکنه هرروز غصه میخوره هرروز میگه دارم حس مرگ دارم زندگی نکردم بچه چیه به درد نمیخوره شوهر بده و شروع میکنه دعوای خودش و پدرم رو تعریف کردن تو اون روز.. من واقعا کشش تخلیه روانی دیگران رو ندارم دوتا بچه کوچیک دارم شوهرم هم با من اختلاف نظراتی داره خانواده شوهرم هم خعلی اذیت کردن منو و... در جمع حس و حال انرژی منفی ندارم اره هفته ای یه بار یا دوهفته ای یه بار مهو نیس اما هرروز روزی چند بار گاها نمیکشم و اینکه اختلافات اونارو کل شهرمون میدونن بابام به همه کشیده شهرمون کوچیکه و پدر و مادرم سرشناس
ببین یمدت بخاطر آرامش زندگی خودت از مادرت فاصله بگیر .
مادرمنم کوه درد و مشکلاته دیگه تهش ماه یبار یکم دردل کنه
چخبره اخه
