من اینجایی که هستم خانوادم نیستن
شهر همسرم هستیم
البته که با خواهر برادراش قطع رابطه ایم(ناتنی هستن و همسرم رو از خودشون نمیدونن)
فقط با پدر و مادرش که از هم جدا شدن در ارتباطیم
۲ تا بچه دارم پسرم کلاس دوم میره و یه دختر زیر یک سال
خب شهری که هستیم پیشرفته و خوبه ینی همه ارزوی زندگی کردن اینجا رو دارن
من دوست داشتم برم شمال
شهر خودم شماله که اونجا مرکز استان هست
همه چی برای رفتن جوره دیگه شوهرمم راضی شده بریم
ولی من ۱۰ سال اینجام و با اینکه تا همین چند روز پیش موافق رفتن بودم ولی الان نمیتونم برم
یه حسی میگه بمون نرو چرا میری همینجا باش حالا برای تنهاییت برو سرکار یا برو بیرون گواهینامه بگیر مستقل شو
نرو پیش خانوادت
بمون همینجا توی خلوت خودت عشق کن شوهرتم هس دیگه همینجا بزرگ شده زندگیشو میکنه تو هم دل بده به این شهر
خب چیکار کنم؟
بمونم یا برم؟
بریم اونجا باید از صفر شروع کنیم
اینجا یه خوبی هایی داره و یه بدی هایی
اونجام یه خوبی و بدی هایی داره
پست بعد میگم چه معایبی داره
لطفا راهنماییم کنید