دارم با دل شکسته می نویسم
دارم خفه میشم
من خیلی اشتباه کردم تو اوج نوجوونی و پاکی و هوش وزیبایی من ساده یه دفعه عاشق پسری شدم که پس زد منو
اون همه کاره بود ومن فکر کردم ایراد از منه خودمو باختم درسم که عالی بود افت کرد ایمانمو گذاشتم زیرپا افتادم دنبالش
فکرووقتمو گرفت ومن از آرزوهام وفرصت کنکور جا موندم
بعد گذاشت رفت ومن بیشتر باختم همون موقع شوهرم اومد خواستگاری