امشب رفته بودیم خونه مادرشوهرم بعد دخترش فیلم عروسی خودش رو گذاشته بود ک مثلا مرور خاطرات کنن عروسیش سال 88 بود
بعد تو فیلم خواهر مادرشوهرم باورتون نمیشه نشسته بود رو زمین با اهنگ سعید شایسته حرکات عجیب غریب در میاورد خودش رو میکشید رو زمین
من برگشتم گفتم شبیه شلنگ دستشویی میمونه ک در رفته از دست
بعد مادرشوهرم بهم نگاه کرد با اخم یک چشم قره زد و دیگه خداحافظی هم نکرد باهام موقع رفتن
ب نظرتون کار بردی کردم