هفته پیش چهارشنبه صبح بیدار شدم پسرم رو بردم مدرسه امتحان داشت اومدم خونه کلی کار کردم رفتم دنبالش ساعت ۱۰/۵بهش گفتم من میخوابم بیدار میشم غذا درست میکنم
ساعت رو گذاشتم رو ۱۲/۱۵
ساعت ۱۰/۵۵ دقیق تو خواب کیسه آبم پاره شد و بدو بدو رفتم دوش گرفتم و آرایش و سشوار و وسایل جمع کردن
ساعت ۱۲/۱۵که گوشیم زنگ خورد تو مسیر بیمارستان بودم
حتی یک درصد فکرش رو نمیکردم این اتفاق بیوفته سوپرایزر و غافلگیری جالبی بود برامون
بعد همیشه وقتی میرفتم سونوگرافی دکتر میگفت همراه نداری میگفتم همراهم خداست و فکر کنم آخرش روز زایمان هم دوتایی با خداجون باشیم و جالبه که همین هم شد
تا اتاق عمل بهم جا بدن و دکتر بیاد همسرم پسرم رو برده بود برای ناهار و کسی جلو در اتاق عمل نبود با خداجون بای بای کردم و رفتم برای زایمان