انتقال جنین انجام داده بودم. امروز آزمایش دادم خیلی امیدوار بودم ولی دوباره منفی شد
همش قیافه مادر شوهرم و پدر شوهرم میاد جلو چشمم. اونا یه شهر دیگه زندگی میکنن وقتی میریم خونشون افسرده و غمگین و با حالت گریه باهامون حرف میزنن یا وقتی مهمون خونه خواهر شوهرم میریم با ناراحتی از خونشون میام بیرون. دیگه خسته شدم از بس از اینجور رفتارها انجام دادن دیگه خونشون نمیرم گوشیم زنگ میزنه یکی از اونا باشه تپش قلب میگرم
خواهرم خودم از اونا بدتر قلبمو شکسته
مادرم همش با شوهرم دعوا داره که تو مشکل داری دخترمو بدبخت کردی
دیگه با همشون قطع رابطه م تنهام چرا خدا اینکار رو با من میکنه