من شوهرمو دوس داشتم خیلیم دوس داشتم
ولی خیلی اذیت شدم بخاطر اینکه عدم استقلال داشت و خونوادش ب شدت بهش وابسته بودن
شوهرم برا من کم نمیزاشت خوب بود تا حدودی
اما اما ب شدت وابستگی شدید داشت و همه کار تحت کنترل خونوادش بود تهش انقد دعوامون بالا گرف بیرونم کرد و تو دادگاه گفت نمیخام این زندگیو ادامه بدم
چون نمیتونست مدیریت کنه و باید تا ابد در کنارش خونوادش شریکی و وابستگی زندگی کنه
حتی مادرش خونه منو میگشت و اشغالام رو میگشت خیلی سخت بود
خود شوهرم ب تنهایی خوب بود ولی امان از این حجم از وابستگی خونوادش ب شوهرم و بالعکس