2777
2789
عنوان

با مادر بی محبت چطور میشه کنار اومد

| مشاهده متن کامل بحث + 485 بازدید | 47 پست

یه مادر واقعا واقعا سمی دارم. آرزومه باهاش قطع ارتباط کنم و برای همین تو فکر ازدواجم تا از این خونه فرار کنم. مادر سمی یه بلایی سر آدم میاره که دشمن نمیاره. تا اینو داریم نیازی به دشمن نداریم. بد اخلاق، تعصبی، شکاک، ایرادگیر، پسردوست و زن ستیز... وحشتناکه. 

زن بودن یعنی هر روز با کلیشه‌ای بجنگی که به جای توانایی‌هایت، ظاهرت را قضاوت می‌کند. لطفا به زنی نگویید زیبا. زیبا سازی زنان باعث میشود تواناییها و کرامت انسانیشان دیده نشود. به بازیگر خوب زن نمیگویند چه عالی بازی کرد، بلکه متاسفانه میگویند زیباترین زن است. نگوییم زنها احساساتی هستند، چون احساسات لزوما منفی نیستند و انسان خالی از احساس، وجود ندارد. به این بهانه، زنان را سرکوب نکنیم. 🦢 کودک، یک انسان کوچک نیست. یک انسان کامل است که هنوز در حال رشد است.در خانه، فرزند فقط نیاز به غذا و لباس ندارد.او به احترام نیاز دارد، به امنیت روان، به محبت بی‌قید و شرط.او حق دارد نظر داشته باشد، حتی اگر بچه است.حق دارد اشتباه کند، بدون این‌که خجالت‌زده یا سرزنش شود.حق دارد شنیده شود، حتی اگر هنوز بلد نیست جمله‌هایش را درست بسازد.حق دارد خودش باشد، نه شبیه خواسته‌های والدینش.هیچ خانه‌ای کامل نیست، اما خانه‌ای که در آن کودک احساس ارزش، امنیت و عشق کند، خانه‌ایست که آینده را می‌سازد.

منم تو همین شرایط مشابه تو هستم. مامانم ی کلام باهام حرف نمیزنه. حرف بزنه متلک میشه تا روزها درگیر میشه ذهنم. میرم خونش همش داره نماز میخونه. نمازهای مستحبی ... تو دلم میگم اخه من مگه چقدر به چقدر میام ک وقتی میام هم یا داری کار میکنی یا نماز میخونی یا تلفن حرف میزنی . خسته شدم. هیچکسو ندارم یه خواهر مریض و عصبی پرخاشگر دارم. پدرم کاملا مطیع مامانم هست و چشمش به اونه که هرکاری ایشون گفت همون باشه. خیلی خسته شدم. خیلی . از آخرین باری که رفتم خونشون همینجور ناراحتم‌ یک دقیقه ننشست پیشم. 

چی بگم دیگه والا

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دوری کن.رابطتو کم کن حال دلت لااقل خوب میشهاینا عوض بشو نیستن اگ قطع رابطه هم کنی ب خودشون نمیان.پس ...

اصلا نمیرم که کم برم سالی شاید یکی دوبار ولی هر انسانی به محبت مادر نیاز داره جوری شده تو شهر خودم غریبم 

نه فوت کرده

روحشون شاد🌹


چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
‌خانواد شوهرم یه شهر دیگه هستن خونشون که 4 5 ماه میریم از خونه مادرم بیشتر میشه هر موقع زنگ میزنن می ...

نه اشتباه میکنی

فکر میکنی فقط شما این شرایط و داری

فقط اعتماد به نفس داشته باش

میدونم سخته اما همینه که هست

دست بالا بگیر خودتو

و ی جاهایی پیش شوهرت و خانوادش

ی دروغای ریز بگو خانوادتو بالا ببر


پیش شوهرت بگو مامانم زنگ زد حالمو پرسید

پیام داد

و بگو خودت اهل معاشرت نیستی

منم تو همین شرایط مشابه تو هستم. مامانم ی کلام باهام حرف نمیزنه. حرف بزنه متلک میشه تا روزها درگیر م ...

نمیدونم چن  سالته ولی تو مثل من نشو من انقد رفتم و محبت ندیدم و بدتر بدرفتاری دیدم چه به خودم چه به همسرم انقد ریختم تو خودم که شد یه درد 4 ساله درگیر فشار خون شدم با 33 سال سن هر روز پام تو مطب دکتراس 

نه اشتباه میکنیفکر میکنی فقط شما این شرایط و داریفقط اعتماد به نفس داشته باشمیدونم سخته اما همینه که ...

شوهرم کاری نداره انسان کاملی هست هیچ وقت بد خانواده منو پیشم بازگو نمیکنه مشکل خودمم که یه جاهایی کم میارم و نمیتونم این حد از بی محبتیو تحمل کنم مخصوصا وقتی مادرای دیگرونو میبینم 

حس میکنم هیچوقت دوسم نداشت و هرکاری هم کرده از سر انجام وظیفه بوده و رفع تکلیف. شوهرمو اصلا دوست نداره. محلش نمیذاره. همیشه میخواد حرف حرف خودش باشه. میخوام خونه بخرم یه کمک نمیکنه بااینکه وضع مالی خوبی دارن. به جاش رفته بود گشته بود تو بیابون های اطراف شهر یه جا دیده بود هی میگفت بزرگه برو اونجا بشین خونه ات بزرگتر بشه. انقدر گفت گفت تا آخر سر باهاش قهر کردم و گفتم تو مادرمی کمکم کن یه جا تو همین منطقه خودمون بخرم نه تو بیابون اطراف شهر که بگم اره بزرگگگه.  که به همه مثلا پز بدم.هووووف چی بگم از دل پر دردم. 

مادرم باید خونش ۲۲۰ متر باشه با یه خونه دیگه خارج شهر برای گشت و گدار تفریح بعد تنها دخترش اسیر این باشه یه خونه ۱۰۰ متری با پارکینگ بخره. الانم میخوان ماشین دوم بخرن


چی بگم دیگه والا

حس میکنم هیچوقت دوسم نداشت و هرکاری هم کرده از سر انجام وظیفه بوده و رفع تکلیف. شوهرمو اصلا دوست ندا ...

هی چی بگم که تو هم مثل من دلت پر از درده . داداشم فوت کرد به اونم محبت نکرد الان هفته ای دو سه بار تو سرما و گرما میره سرخاکش به چه دردش میخوره وقتی زنده بود اونم.مثل من دلش از بی محبتی مادرش پر بود 

نمیدونم چن سالته ولی تو مثل من نشو من انقد رفتم و محبت ندیدم و بدتر بدرفتاری دیدم چه به خودم چه به ...

هم سن هم هستیم. منم ۷۱ ای هستم. معده ام درد میکنه میسوزه  مرتب تبخال میزنم حرص و جوش میخورم. مادرشوهرم خواهرشوهرامو میبینم چقدر باهم متحد هستن چقدر باهم خوشن. بعد ما.... 

مامانم کمال گرا به شدت. اصلا توجهی به حال اطرافیان نداره فقط میخواد کاری ک فکر میکنه درسته رو انجام بده. و بگه من بهترینم. آلان بهش بگی میگه من چی برات کم گذاشتم. یه بار ی مشاور بهش گفته بود شاید دخترت آب میخواست و تو بهش شربت دادی و فکر کردی کار بهتر و بالاتر کردی درصورتیکه اون فقط آب میخواسته. ولی کو گوش شنوا

چی بگم دیگه والا

همسرت چطوره خوبه ؟

خداروشکر خوبه. مهربونه قلب بسیار بخشنده و مهربونی داره.  دوسداره باهاشون رفت و آمد کنیم ولی وقتی میبینه خب این چیزارو بازم به روم نمیاره. خودم قلبم میترکه میرم میشینم باهاش درد دل میکنم. یه مدت انقد  عصبی بودم الکی الکی به شوهرمم گیر میدادم باهاش دعوا میکردم سر چیزای کوچیک . الان تقریبا ۵ روزه با مادرم قهرم یکم آرامش دارم 

چی بگم دیگه والا

مامانم فکر میکنه چون اون یکی بچه اش مریض هست پس باید بیشتر به اون محبت کنه هوای اونو داشته باشه. همیشه همه‌جا پشته اونه. حتی اگر کارهای بسیار بدی بکنه بازم ی جوری ماس مالی میکنهه براش. بزرگترین ضربه های زندگیم رو از همین خواهر مریضم خوردم و نمیتونم حتی ۱ ثانیه تحملش کنم ازبس مامانم الکی بزرگش کرده و لی لی به لالاش گذاشته

چی بگم دیگه والا

خداروشکر خوبه. مهربونه قلب بسیار بخشنده و مهربونی داره. دوسداره باهاشون رفت و آمد کنیم ولی وقتی میب ...

خدا روشکر که حداقل خداوند همسر خوبی جلو راهمون گذاشته وگرنه خدا میدونه چی قرار بود بشه همسر منم چون اینجا غریب هست هیچ کسو نداره خیلی دوست داشت که رفت و آمد بشه ولی دید هیچ جوره نمیشه بیخال شد دلم به حالش میسوزه که اومد با من ازدواج کرد .

از صب تا شب تنهام با بچم جاییو نداریم بریم خیلی غصم میگیره از این بابت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز