اول بگم من خودمم مریم مقدس نیستم و خیلی کارا تو مجردیم کردم که همسرم نمیدونه
ولی الان بحث بحث شوهرمه که کلی پیام از سمت دخترا دیدم تو گوشیش تاریخ هاشون تقریبا مال ۲سال پیش بود ما ۸ماهه عقد کردیم
یه روز خواب بود فضولیم گل کرد گوشیشو برداشتم چک کنم رفتم داخل پیام های مسدود شده دیدم اوههه چه همه پیام ۳-۴ تاشماره بود که کلی پیام بهش داده بودن یکیشون میگفت خیلی بی وفایی یکیشون میگفت بخاطرت خودکشی کردم یکی میگفت تو منو داغون کردی و از این پیامای شکست عشقی
اما اصل ماجرا راجب اون شماره ایه که ۴۰تا پیام داده بود وقتی بلاک بوده رفتم تا تهش خوندم که ای کاش کور میشدم و نمیدیدم...
اول پیاماش شوهرمو تهدید کرده بود که بچه هام میان مشهد برو قایم شو پشت داداشت و.. خیلی تهدیدش میکرد باز بعد یه ماه کلا پیاماش فرق کرده بود ابراز دلتنگی میکرد میگفت بی تو خونه سوت و کوره چی دوست داری واست درست کنم شب بیا اینجا تا صبح بگیم بخندیم گرچه شب های با تو بودن همیشه قشنگ بوده قول میدم بعد این از زندگیت برم بعدشم که دید شوهرم نرفته پیام داد تو فقط بخاطر سنم باهام مشکل داشتی (عکس زنه رو همین چندروز پیش از پروف روبیکاش دیدم ۳۵اینا بود شوهرم ۲۹)
خلاصه دلم بدجور شکست چون راجب گذشتش یه چیز گفت اونم گفت که با نوه داییم بودم بعد چندماه سر یه چیزی کات کردیم
خیلی پیگیر اون شمارهه شدم حتی بهش زنگ زدم صداشو شنیدم قطع کرد پیام دادم فلانی (اسم شوهرم) میشناسی؟ گفت چطور مگه منم بلاکش کردم تا شوهرم پیاماشو نبینه
خلاصه از اون شب شمارم افتاد دستش بعدا فهمیدم شوهرم همون شبی که فهمیده من اون پیامارو دیدم رفته پیش یارو! پاتوقشون! واقعااا حس خیانتو با تمام وجودم درک کردم ولی چند شب پیش راجبش مفصل حرف زدیم گفت اونجوری که تو فکر میکنی نیست مخاطب اون پیاما من نبودم اگه ریگی به کفشم بود پیاماشونو از مسدود شده هاهم پاک میکردم فکر کردی بلد نیستم بخدا من به تو خیانت نکردم فقط چون شماره تو افتاده دست اونا رفتم بهشون هشدار بدم به تو کار نگیرن اگه بفهمن زن منی بهت صدمه میزنن و فکر نمیکنی من چه حالی میشم؟ اینم گفت که داداشش یعنی برادرشوهرم پاتوقشون رو پیدا کرده و باهم رفتن
از یه طرف میگم قضیه خیلی بیخ داره تا تهش برم از یه طرف میگم گذشتش به من ربطی نداره اگه اونم راجب گذشتم چیزی بفهمه ناراحت میشه