الان نگرانم مادرش صدای دعوامونو نشنیده باشه تو یه ساختمونیم
خونه برا خودمونه خودمون ساختیمش
لعنت به روزی که قبول کردم اینجارو بسازیم الان راحت یه دعوا نمیتونم کنم معذرت میخام راحت نمیتونم حتی بگوزم تو خونه خودم
بظاهر بی ازارن ولی تو باطن زیر نظریم
خستممم دعوا هم سر کمک های بی حدش به خانوادش بود الان اگه شنیده باشن دشمن خونیم هم میشن