وای دیدین تو یه بخشی از زندگمون یه آدمای سمی رو تو زندگیمون راه دادیم و بهش دل بستیم
ک اگه الان بودن اصلا آدم حسابشون نمیکردیم
کاش میشد اون قسمتای زندگی رو کلا برش داد وانداخت دور....
چ قدر نفرت انگیز بودن اون آدما چرا من اون موقع اینقددررررررر خر تشریف داشتم
یه پسر زشت زشت بی ریخت بد هیکل ، خسیس، پرنسس تو زندگیم بود
اونوقت من تعریف از خود نباشه خوشگل مهربون دل بسته بودم ب اون عوضی
باورتون میشه ۵ ماه باهم بودیم یه شارژحتی برام نفرستاد چندبار ب من گفت براش شارژ فرستادم
تک میزد قطع میکرد من زنگش میزدم
اخرم، اون رفت ....من چند ماه افسرده شدم
البته بعدش برگشت و من دیگه عقلم امد سرجاش و سرتاپاشو رنگی کردم
اما وجود همین چندماه سمی تو خاطراتم واقعا بهم آسیب زد بدتر اینکه اون رفت و من واقعا افسرده شدم
لعنت ب من .....
چرا من عقل تو کلم نبود اون موقع بعد اون کسایی امدن تو زندگیم ک اون اصلا حتی انگشت کوچیکشون، نمیشد وچ قدر ناز منو خریدار بودن ،کاش میشد اون خاطرات رو کلا حذف کرد