آنقدر ناراحت شدم ک خدا میدونه
همون لحظه هم همسرم سر رسید و پیله کرد که چته چرا ناراحتی
منم که دیگه فکر اون کاکتوس ها نبودم فقط کار طرف حرصم میداد براش تعریف کردم (خریت)😩 ولی خب پیام هارو نشون ندادم فقط گفتم میخواست اشنا شه گفت ازت خوشم اومده هیچی دیگه حالا بیا و آقا رو آروم کن ی دقیقه میگفت شمارشو بده ببینم😤 گفتم پاک کردم رف بابا ولش کن😥 یه دقیقه میگف آدرس بده برم درمغازه گردنشو بشکونم😤😤 گفتم بیخود بشین سرجات ببینم برای ی اشغال برو تو دردسر بنداز خودتو
فقط فاز خودمو درک نمیکنم دقیقا چیه چون شوهرم بارها سر این مسائل مزاحمت شر درست کرده رفته طرفو زده و یا زنگ زده و...ولی من ی عادت بد دارم ک وقتی ناراحتم باید حرف بزنم حتما😐خلاصه تا شب دوتایی جلز و ولز کردیم و گذشت
بعد چندروز فهمیدم عشق کاکتوسه از قلبم نمیره من اون کاکتوس رو میخام حالا چکار کنم🦸
به شوهرم اگه میگفتم و آدرس اون مرده رو میفهمید حالا خربیار و باقالی بار کن🙇♀
آژانس فرستادم طرف اشنا هس ۱۲ساله با این میرم گفتم برو فلان گل فروشی بگو خانم فلانی گفته اون کاکتوس ۳تایی ها ک گفتم کنار بزارید رو بده رفته بود و اونم ده تا گلدون کاکتوس ۳تایی نشونش داده و گفته من یادم رفته کدوماس بگو خودش بیاد😡😡مثل🐶دروغ میگفت هیچی دوستمو فرستادم کاملا توضیح دادم کدومو میخام و رفت و....