حالم بده یه هفته خونه ی مامانم بودم ۲تا برادر دارم که یکیشون با مادرم زندگی میکنن طبقه ی بالا،،،اونجا بودیم با شوهرم یهو برادر زادم گفت عمه تو ترشیده بودی عمو اومد تورو گرفت به خدا انقدر عصبی شدم ۱۴سالشه ولی عقل نداره خیلی ناراحتم خجالت کشیدم من موقع ازدواج ۲۵سالم بود
چه بچه ی بی شعوری
نزدی توی دهنش؟
از بزرگترش شنیده احتمالا
مامانت یا مامانش نزد تو دهنش؟
بگو اره ای کاش ترشیده میموندم ولی کلفت نمی‌شدم ازدواجم خوشحالیه یه خرو باید تحمل کرد
به مامانش میگفتی فلانی این بچه است احمقه اما مقصر تویی که ادب یاد این بی تربیت ندادی
میزدی توی دهنش پر خون شه
بگه توام میگفتی من خداروشکر یه خاستگار داشتم فقط عموت بود خداروشکر زنش شدم به شوهرتم میگفتی مرسی اومدی منو گرفتی 🥲
موضوع کلا جهتش میرفت سمت شوخی🥲
یه اخم سمت پدری مادری چیزی میکردی
میگفتی این حرفا رو از کجا یاد گرفته؟؟؟
میگفتی اره دقیقا مثل مامان تو که ترشیده بود داداش من اومد گرفتش
به زن داداشت بگو حتما شما جلوش همچین حرفی زدین
حرف خودش نیس ک حرف مادرشه
ولش،کن توی این سن هورموناشون بهم میریزه نمیدونن چی میگن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
