بچه ها خانواده ی من کلا از همون اول از شوهرم و خانواده اش بدشون میومد و به سختی راضی به ازدواج ما شدن
در ظاهر با هم خوبن یعنی سلام و علیک و ... دارن قهر نیستن ولی قلبا نه
چند سال پیش عروسی بردار شوهرم همه خانوادم دعوت شدن جز مامان و بابام که سریع هم رفتم هیچکدوم نیومدن
یعنی خواهرا و برادرها نیومدن من خیلی ناراحت شدم بحثش که شد گفتن ما از اینها خوشمون نمیاد شرکت نکردیم
چند وقت بعدش عروسی اون یکی برادر شوهرم بود، هنوز خیلی از دفعه قبل دلخور بودم برای همین عمدا کارتها رو بهشون ندادم گفتم یبار بخاطر اینکه من دفعه قبلی گله کردم پا نشن بیان ارزش نداره
خلاصه گذشت تا اینکه الان عروسی خواهرشوهرمه
بازهم دعوت شدن ولی به فهمیدم قرار نیست بیان😞
بخدا جلوی خانواده همسرم خجالت میکشم