خب قضیه از این قراره من و مثلا سارا خیلی با هم اوکی بودیم و نقاط مشترک زیادی داشتیم تا یه روز دوست اولای مدرسه که خیلی دروغگو و..... تاحالا چند تا دوستی خراب کرده هی پیش سارا بود تا اینکه خانوم آوردش پیش بغل دستی سارا 🥲 این با این شوخی می کرد و .... من تنها می موندم و من هم با چند نفر دیگه اوکی شدم چون بهم توجه نمیشد با اینا دوست بودم تا اینکه چند روز پیش از خانم اجازه گرفتم بیاد پیشم بشینه این هی تلاش کرد این بره و اما نرفت من با این حرف میزدم دقیقا همون کاری که خودش می کرد رو میکردم اما بهش هم توجه میکردم حرف میزدم باهام قهر کرد و بعد گریه کرد من رفتم دلداریش دادم جوک گفتم و .... و آشتی کردیم من سر جام نشستم همین بغل دستیش که هست بهش میچسبند با هم شوخی کردن خندیدن این رو پای اون خوابید به قدری که از عصبانیت رو زمین نشستم و خانم بهم گفت رو میز یه نفره بشینم ناراحت بودم اما ندید از دلم در نیاورد من نمیدونم چیکار باید کنم یعنی باید تنها بمونم هر وقت بهش گفتم با اون دختره زیاد صمیمی نباش گفت من حق ندارم دوستای دیگه ای داشته باشم😐خب من تکلیفم چیهههههه؟.