یروزی چنان تو سرت بزنه و بگه بهت چرا همه به تو دست درازی می‌کنند. چرا به خواهرم نمی‌کنند. اونروز فلانی سیلی زدی. حالا سپره به باسنت دست زده. کرم از خودته. تو داری عشوه میای. خواهرانه میگم شاید تو فکر کنی جذابه و تو چشم شوهرت میای که بگی من خاطر خواه دارم، ولی از چشمش میفتی. یکبار دوبار شو بگی دفعه سوم خودت مقصری.
حال‌ام همه بهت میگن دنبالش نگیر.
هرجور بگی چندوقت دیگه علیه خودت میشه با توهم تا خطایی سر زد همین کار میکنه. میگه حتما باید دعواش کنم بزنمش.
اگه هم میخوای کار خودتو بکنی ما همه الکی وقت گذاشتیم.
هیچی بهش فکر نکن. برو پیش شوهرت مثل قبل. بگو شایدم بالشت بوده آقا اصلا دست زده بگو پتوش بهم برخورده.
عذاب وجدانت کم میشه. بعدم تو چرا شرمنده ای اگه واقعا دست زده اون باید شرمنده باشه. تو تو موقعیتش قرار گرفتی و نمیدونی واقعا اینجوری اتفاق افتاده یا نه. زندگی بخودت و شوهرت زهر نکن. اوایل عروسی خوش بگذرونی خاطره میشه براتون
اون مرده اگر واقعا از قصد این کارو‌کرده بود متوجه شد که من رفتم به شوهرم‌گفتم و رفتارای فرداش که انجام دادم متوجه شد که ساکت نمیمونم اگر سکوت میکردم شاید به خودش اجازه میداد بیشتر پیشروی کنه و فکر کنه من خوشم اومده
بنظرم ساکت نموندم بهترین کار بود اون لحظه
مررسی خانوما ممنون از راهنماییتون🫀
ولی واقعا طرز فکرت خیلی برام عجیب و متفاوت بود.
خیلی عجیب!
چطور به ذهنت رسید که به این دلیل موضوع رو به شوهرم گفتم تا بگم خاطرخواه دارم؟
اون خاطرخواهه؟ بی‌ناموسی که دوست همسرته و به زن متأهل نظر داره؟ آدم حالت تهوع میگیره. والا فخرفروشی نداره. خاطرخواه‌هامو توی دانشکده وقتی مجرد بودم، خودش دیده. منو هم میشناسه، نیازی هم به این ترفندها و اداهای ضعیف ندارم. یه لحظه زدم روی کاربری شما ببینم آقا هستی یا خانم. انقدر برام عجیب بود حرفت.
به همسرم موضوع رو گفتم، چون باید میدونست. و چون همه چیزو بهش میگم. کامل. و مهمتر از همه به این خاطر که باید اون رابطه قطع میشد و اگه نمی‌دونست، رابطه ادامه پیدا میکرد. من کوچیک‌ترین چیز زندگی‌مو تا خود این لحظه ازش پنهون نکردم.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
