من خودم به حدی عاشق پسره شده بودم ی مدت که گذشت فهمیدم عشق بدرد نمیخورع
حتی بخاطرش خودکشی کردم
ولی اون زمانی که همچی درست شد من دیگع این عشق نمیخام
درسته میکشنم خرد میشم ولی بعدش دوباره حالم خوب میشه
ولی خانوادم نمیزارن خودم تصمیم بگیرم و اجبار اوناس کل دیروز با مادرم بحث داشتم که من نمیخام الان ازدواج کنم اونم بخاطر پول موقعیت شغلی کلی اذیت کرد حتی منو گرفت زد