هر موقع درباره کار مورد علاقم با شوهرم حرف زدم یا مثلاً گفتم میخوام فلان کارو انجام بدم یا میخوام برم باشگاه فقط یک چیزو قبول داره اینکه کاری که خودش دوست داره زمانی که خودش دوست داره من الان دارم درس میخونم فقط به خاطر اینکه دوست داره معلم بشم الان میخوام برم باشگاه خودم میدونم هر موقع پشت آزمون نشستم اضافه وزن پیدا کردم ولی موقعی که باهاش مخالفت میکنم یه جوری باد میکنه یا هم که میگه خواه پند گیر خواه ملا و من بدم میاد و حس میکنم خیلی خودخواهه و اصلاً علایق من و حرفای من براش اهمیت نداره
هر روز ازش سردتر میشم و دیگه دارم به جدایی فکر میکنم