دیشب رفتم خونه خواهرم قبلا خواهر تو راه محل کارش یه تصادف داشت که اول اردیبهشت رفتم بهش سر زدم یه شیرینی خوری و یه دونه آجیل خوری هم براش خریدم برای دوتا پسراش هم هندزفری و سرکیلیدی خریدم
شنبه دست بچش تو مدرسه شکسته بود
رفتم بهش سر بزنم از قبل هم تماس گرفتم که گفت با شوهرم سر دست بچه بحثمون شده دیگه گفتم باشه پسرام آماده کردم گفتم میرم در خونشون چندتا معجون و خوراکی آماده کردم میدم میام شوهرم هم بود
اما هرچی در زدم باز نکرد
درجایی که میدونستم خونه هستن و خبر دادم
حالم خیلی بد شد