سلام شبتون بخیر . توی یک دو راهی بدی گیر کردم . در حال حاضربیست و سه چهار سالم هست سنم رو گفتم شاید سوال باشه واسه یه سریا و لطفا اینمنگید واست زوده یا ... .
راستش من یه دختر خاله دارم یعنی دختر دختر خالم میشه خاطرش رو میخوام الان نزدیک دو سالی میشه حقیقت ما جرا اینه که من قرار بود که یک سال و خورده ای پیش برم توی ارتش استخدام شم یه پنج شیش ماهی زمان برد و به گوش مادر همین دختر رسیده بود سر همین موضوع بنظرم که سر همین موضوع بود که مادرش خیلی بهم احترام میزاشت و احوالم رو میگرفت از خونوادم و ... منم گفتم شاید مادرش دلی دوستم داره خلاصه رفتن من به اونجا جور نشد و کم کم علاقم زیاد شد به دخترش و دیگه واقعا طاقت نیوردم و به مادرم گفتم بره خواستگاریش زمان خواستگاری رفتن من شاگرد ام دی اف کار بودم و خدا رو شکر الان کابینت و کمد دیواری هم یاد گرفتم . خلاصه وقتی مادرم رو فرستادم دختر خالم یعنی مادر همین دختر که خاطرش رو میخواستم یه سری حرفا به مادرم زد که دلم شکست آخه من به لحاظ مالی حمایت و پشتوانه ای از سمت خونواده ندارم و اونام تحت فشارن مادرش گفته بود چرا به حرف پسرت گوش کردی و اومدی خواستگاری بزار دو سه سال دیگه برو یه دختری واسش درست کن من دخترم میخواد بخونه واسه معلمی و بعدش بره سرکار و خونه و ماشین و جهیزیه بخره و با همکاری از خودش ازدواج کنه . واقعا دلم رو شکستن حرفاش .چرا دوروغ بگم من پول آنچنانی نداشتم و اصلا بهش حق میدم که اون موقع توی اون شرایطم دخترش رو نمیداد به من ولی انتظار شنیدن این حرفارو نداشتم تازه یه سری حرفای دیگم گفته بود که زیاد بازش نمیکنم . الان حقیقتا تهه دلم دخترش رو دوست دارم بازم و بنظرم شاید دختره هم همین حس رو به من داره قبل شنیدن این حرفا که واقعا عاشقش بودم حرفای مادرش دلسردم کرد غرور و شخصیتتم رو از بین برد درسته پول نداشتم ولی حداقل میدونستن که آدم بی عرضه ای نیستم. الان حقیقتا کارو بارم جورشده و قراره استخدام بشم استخدام تیپ نوهد ارتش اگه خواستید راجبش تحقیق کنید و یه سری از مراحلش رو طی کردم و بهترین و آماده ترین تیپ ایران هست تیپ یعتی همون پادگان و کابینت و کمد دیواری هم یاد گرفتم .
به عنوان شغل دوم و درآمد خوبی هم داره . اینجا ازتون کمک میخوام .
حالا به طور غیر مستقیم به گوش دختر خالم داستان من رسیده و هی زنگ میزنه خونمون و حال و احوالپرسی میکنه و توی خیابونی جای میبینه احترام و تعارف میکنه منتظره تا قطعی بشه رفتن من . الان راستش از یه ور میفتم یاد حرفاش و بی احترامی هاش از یه ورم خب دلم گیره واقعا موندم چیکار کنم.
اینم بگم شرایط مالی چهره و ... من و دخترش در یه حد بودیم فکر نکنید سر این چیزا اینطور گفته . فکر کنید داداش کوچیکترتونم دلسوزانه راهنماییم کنید ولی خب اینکه دلم پیشش گیره هم در نظر بگیرید سختم دل کندن ازش